p3
p3
ات. بانو کیم میشه بعد غذا برم بیرون؟
بانوکیم. البته بانویه من
بعد چن مین
ای بابا چرا هرجا میرم بچه اردکا که دنبال مامانشونن افتادن دنبال من؟؟
ات. من اردکم؟!
بانوکیم. چی بانویه من؟!
ات. چرا مث جوجه اردک افتادین دنبالم؟
بانو کیم. وضیفمونه بانویه من
ات. انقدر بانویه من بانویه من نکن
بانو کیم. چشم بانویه من
ات. پوکر
ات. باشه خودتون خواستین....
شروع کردم به دویید اون جوجه اردکا هم دوییدن
بانوکیم. بانویه مننن... وایسیننن
ات. کور خوندی
همینطوری داشتم حرف میزدم که با سر افتادم زمین اونم بایکی از خدمتکارا باهم افتادیم زمین
ات. ای وای لباسمم
.... خیلی معذرت میخوام بانویه من.. من رو ببخشین... از جونم بگذرین(گریه)
این بچه چشه مگه با هیولا برخورده؟!
بلند شدم لباسمو مرتب کردم خم شدم دستمو سمتش گرفتم تا بلند شه
اونم باتعجب نگام کرد به لبخند کوچیک زدم که دستمو گرفتو بلند شد اخهههه چه کیوته از بس گریه کرده صورتش قرمز شده اشکاشو پاک کردم لپ توپولوشو بوس کردم
..... بانویه من حالتون خوبه؟!!
ات. خوبم خوبم.. چرا انقدر ازم میترسی؟
.... متاسفم بانویه من
ات. واییی بازم بانویه من
ات. خب دیگه فک کنم عجله داشتی میتونی بری
... ممنونم.
ویو حیمین (بفرماییییدددد پسرم امدهههه)
داشتم با مباشراعظم تو باغ سلطنتی قدم میزدم که صدایه التماس یه زنو شنیدم برگشتم.. هه انگار بهوش امدع بازم شروع کرد به شکنجه دادن خدمتکارا...(ات رو میگه)
مباشر اعظم. پادشاه بهتر نیست یه سر پیش ملکه برین؟
جیمین. دلیلی نمیبینم
مباشر اعظم.ولی ایشون تازه بهوش امدن و میگن که فراموشی گرفتن
جیمین. هه... که اینطور پس فراموشی گرفته
داشتم میرفتم سمتش که دستشو دراز کرد سمت خدمتکاره چی؟ این خودشه؟ یا داره نقش بازی میکنه؟.. هاااااا الان.. الان. بوسش کرد!!!!
مباشر اعظم. واقعا ایشون ملکه هستن؟
جیمین. منم نمیدونم!
اون خدمتکاره رفت منم رفتم سمتش روبه روش وایستادم
ات. میشه برین کنار میخوام رد شم
جیمین.....
ات. یااا باتوام کرییی؟؟
بانو کیم. پادشاه(تعظیم)
واده فاخخخخخ پادشاه عه اینه شوهرم چه خوشمله سریع به خودم امدمو تعظیم کردم
ات. ببخشید نشناختمتون
جیمین. هه منم باور کردم
ات. چی؟!
جیمین. ببین باز چه نقشه ای تو اون سر کثیفت داری فک کردی من میزارم تو منو لارا رو ازهم جدا کنی؟؟ اون ملکه میشه و تو از مقامت خلق میشی(پوزخند)
ات. خب که چی؟(پوکر)
جیمین. چی!؟
ات. خب من نمیدونم لارا کیه! واینکه این مقامی که تو میگی ارزش خسته کردنمو نداره واس خودتو اون لارا جونت
از کنارش رد شدم رفتم ولی پدصگه چه جذاب بود
ات. بانو کیم
بانو کیم. بله ملکه
ات. این لارا کیه؟!
بانو کیم. کسی که پادشاه اون رو با تمام وجودش میپرسته..
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺❤️🩹
ات. بانو کیم میشه بعد غذا برم بیرون؟
بانوکیم. البته بانویه من
بعد چن مین
ای بابا چرا هرجا میرم بچه اردکا که دنبال مامانشونن افتادن دنبال من؟؟
ات. من اردکم؟!
بانوکیم. چی بانویه من؟!
ات. چرا مث جوجه اردک افتادین دنبالم؟
بانو کیم. وضیفمونه بانویه من
ات. انقدر بانویه من بانویه من نکن
بانو کیم. چشم بانویه من
ات. پوکر
ات. باشه خودتون خواستین....
شروع کردم به دویید اون جوجه اردکا هم دوییدن
بانوکیم. بانویه مننن... وایسیننن
ات. کور خوندی
همینطوری داشتم حرف میزدم که با سر افتادم زمین اونم بایکی از خدمتکارا باهم افتادیم زمین
ات. ای وای لباسمم
.... خیلی معذرت میخوام بانویه من.. من رو ببخشین... از جونم بگذرین(گریه)
این بچه چشه مگه با هیولا برخورده؟!
بلند شدم لباسمو مرتب کردم خم شدم دستمو سمتش گرفتم تا بلند شه
اونم باتعجب نگام کرد به لبخند کوچیک زدم که دستمو گرفتو بلند شد اخهههه چه کیوته از بس گریه کرده صورتش قرمز شده اشکاشو پاک کردم لپ توپولوشو بوس کردم
..... بانویه من حالتون خوبه؟!!
ات. خوبم خوبم.. چرا انقدر ازم میترسی؟
.... متاسفم بانویه من
ات. واییی بازم بانویه من
ات. خب دیگه فک کنم عجله داشتی میتونی بری
... ممنونم.
ویو حیمین (بفرماییییدددد پسرم امدهههه)
داشتم با مباشراعظم تو باغ سلطنتی قدم میزدم که صدایه التماس یه زنو شنیدم برگشتم.. هه انگار بهوش امدع بازم شروع کرد به شکنجه دادن خدمتکارا...(ات رو میگه)
مباشر اعظم. پادشاه بهتر نیست یه سر پیش ملکه برین؟
جیمین. دلیلی نمیبینم
مباشر اعظم.ولی ایشون تازه بهوش امدن و میگن که فراموشی گرفتن
جیمین. هه... که اینطور پس فراموشی گرفته
داشتم میرفتم سمتش که دستشو دراز کرد سمت خدمتکاره چی؟ این خودشه؟ یا داره نقش بازی میکنه؟.. هاااااا الان.. الان. بوسش کرد!!!!
مباشر اعظم. واقعا ایشون ملکه هستن؟
جیمین. منم نمیدونم!
اون خدمتکاره رفت منم رفتم سمتش روبه روش وایستادم
ات. میشه برین کنار میخوام رد شم
جیمین.....
ات. یااا باتوام کرییی؟؟
بانو کیم. پادشاه(تعظیم)
واده فاخخخخخ پادشاه عه اینه شوهرم چه خوشمله سریع به خودم امدمو تعظیم کردم
ات. ببخشید نشناختمتون
جیمین. هه منم باور کردم
ات. چی؟!
جیمین. ببین باز چه نقشه ای تو اون سر کثیفت داری فک کردی من میزارم تو منو لارا رو ازهم جدا کنی؟؟ اون ملکه میشه و تو از مقامت خلق میشی(پوزخند)
ات. خب که چی؟(پوکر)
جیمین. چی!؟
ات. خب من نمیدونم لارا کیه! واینکه این مقامی که تو میگی ارزش خسته کردنمو نداره واس خودتو اون لارا جونت
از کنارش رد شدم رفتم ولی پدصگه چه جذاب بود
ات. بانو کیم
بانو کیم. بله ملکه
ات. این لارا کیه؟!
بانو کیم. کسی که پادشاه اون رو با تمام وجودش میپرسته..
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺❤️🩹
۵.۵k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.