bad boy part 18
ا/ت ویو:
چند وقتیه داریم به ازدواج فکر میکنیم...
هزار تا مجله عروسی اورده و میگه کدوم به نظرت قشنگ تره!
در واقع فکر نمیکنیم...یعنی حس میکنم ممکنه بهم درخواست بده...امیدوارم اینکارو بکنه!
داشتم کیک میخوردم که خب وسط کیک به یه حلقه برخوردم!
_کوکککککککککک
+بلههههه
_این چیه؟؟
+حلقه!
_برای چیه!
+نظر خودت چیه؟؟
_میخوای باهام ازدواج کنی!
+اره!
ولی من باید درخواست میدادم نه تو!
_مهم اینه تو حلقه رو دادی!
یه مدت گذشت و تصمیم به ازدواج گرفتیم و کوک یه نامه بهم داد
+ا/ت ....این نامه ی هیونجینه
اون روز بهم دادتش...توش یه چیزایی راجب من نوشته...
اگه بعد خوندنش بازم میخواستی باهام باشیو باهام ازدواج کنی....اونموقع که هیچی...منم قول میدم که بهتر شم...ولی اگه نخواستی خب....مشکلی نیست...
نامه رو از گرفتمو شروع به خوندن کردم
نامه:
چطوری موچیه من؟؟
الان دیگه باید بیدار شده باشی!
از کارم راضیم خیلی زیاد!
به خاطرش عذاب وجدان نداشته باش خب؟؟
من اگه هزار بار دیگه ام میتونستم جونمو بهت میدادم!
حالا دیدی وقتی میگفتم به اندازه جونم دوست دارم دروغ نبود!؟؟
امیدوارم پیش کوک خوشحال باشی...
امیدوارم به اندازه من دوست داشته باشه و توعم دوسش داشته باشی...
با اینکه بهش حسادت میکنم...ولی اگه این نامه رو بهت داده...یعنی ...حق یه فرصت دوباره رو داره
اونقدری دوست داره که به خاطر تو از این پسر بدی که هست به یه پسر خوب تبدیل شه نه؟
نمیدونم میدونی یا نه ...ولی سر تهیونگ برای اذیت کردن تو شرط بسته بودن...
خلافای زیادی کرده که خب با توجه به شغل خانوادگیش عادیه...
اونم یکی مثل منه...فکر کنم خودت تا الان فهمیده بودی ولی خب...
اون با من یه فرقی داره اونم اینه که برای تو مثل یه برادر نیست!
دشمنای زیادی داره...
شاید نتونی هیچ وقت به خاطرشون در امنیت باشی ولی مطمئنا اون همیشه مراقبته!
به نظرم یه شانس دیگه بهش بده...بازم تصمیم توعه!
دوست دارم موچی!
خدافظ برای همیشه
با عشق هیونجین♡
ا/ت ویو:لبخند زدم و اشک از چشام جاری شد حتی توی اون شرایط هم به فکر من بوده!
جونگ کوک مث یه خرگوش مظلوم یه گوشه نشسته بودو داشت ناخوناشو میجوید...وای که چقدر کیوته!میدونم نباید عاشق پسر بده داستان بشم ولی خب...نمیشه جلوشو گرفت!
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
چند وقتیه داریم به ازدواج فکر میکنیم...
هزار تا مجله عروسی اورده و میگه کدوم به نظرت قشنگ تره!
در واقع فکر نمیکنیم...یعنی حس میکنم ممکنه بهم درخواست بده...امیدوارم اینکارو بکنه!
داشتم کیک میخوردم که خب وسط کیک به یه حلقه برخوردم!
_کوکککککککککک
+بلههههه
_این چیه؟؟
+حلقه!
_برای چیه!
+نظر خودت چیه؟؟
_میخوای باهام ازدواج کنی!
+اره!
ولی من باید درخواست میدادم نه تو!
_مهم اینه تو حلقه رو دادی!
یه مدت گذشت و تصمیم به ازدواج گرفتیم و کوک یه نامه بهم داد
+ا/ت ....این نامه ی هیونجینه
اون روز بهم دادتش...توش یه چیزایی راجب من نوشته...
اگه بعد خوندنش بازم میخواستی باهام باشیو باهام ازدواج کنی....اونموقع که هیچی...منم قول میدم که بهتر شم...ولی اگه نخواستی خب....مشکلی نیست...
نامه رو از گرفتمو شروع به خوندن کردم
نامه:
چطوری موچیه من؟؟
الان دیگه باید بیدار شده باشی!
از کارم راضیم خیلی زیاد!
به خاطرش عذاب وجدان نداشته باش خب؟؟
من اگه هزار بار دیگه ام میتونستم جونمو بهت میدادم!
حالا دیدی وقتی میگفتم به اندازه جونم دوست دارم دروغ نبود!؟؟
امیدوارم پیش کوک خوشحال باشی...
امیدوارم به اندازه من دوست داشته باشه و توعم دوسش داشته باشی...
با اینکه بهش حسادت میکنم...ولی اگه این نامه رو بهت داده...یعنی ...حق یه فرصت دوباره رو داره
اونقدری دوست داره که به خاطر تو از این پسر بدی که هست به یه پسر خوب تبدیل شه نه؟
نمیدونم میدونی یا نه ...ولی سر تهیونگ برای اذیت کردن تو شرط بسته بودن...
خلافای زیادی کرده که خب با توجه به شغل خانوادگیش عادیه...
اونم یکی مثل منه...فکر کنم خودت تا الان فهمیده بودی ولی خب...
اون با من یه فرقی داره اونم اینه که برای تو مثل یه برادر نیست!
دشمنای زیادی داره...
شاید نتونی هیچ وقت به خاطرشون در امنیت باشی ولی مطمئنا اون همیشه مراقبته!
به نظرم یه شانس دیگه بهش بده...بازم تصمیم توعه!
دوست دارم موچی!
خدافظ برای همیشه
با عشق هیونجین♡
ا/ت ویو:لبخند زدم و اشک از چشام جاری شد حتی توی اون شرایط هم به فکر من بوده!
جونگ کوک مث یه خرگوش مظلوم یه گوشه نشسته بودو داشت ناخوناشو میجوید...وای که چقدر کیوته!میدونم نباید عاشق پسر بده داستان بشم ولی خب...نمیشه جلوشو گرفت!
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
۹.۰k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.