مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

از ماورای فاصلهای که ترس میان ما کشیده

از ماورای فاصله‌ای که ترس میان ما کشیده
من هنوز عشقی را می‌سوزانم؛
عشقی که روحم را در شعله‌های خود فرو برد…
دستت را دوباره به سمت من دراز کن
و از این خلأ معلق که خودم را در آن گم کرده‌ام بیرونم بکش.‌‌‌.

نزدیکی یا دوری؛هر سایه‌ای که بین ما افتاده
مرا در خاطره‌ی تو غرق کرده است‌

عشق تنها یک‌بار به قلبم رخنه کرد
و آن را تا ابد در پهنه‌ی روح بی‌کرانم گم می‌کنم
تا هرگز فراموش نکنم در کنارتو ؛
که بودم…
و حالا می‌دانم، حتی اگر جهان فرو بریزد
باز هم تنها تو می‌توانی مرا زنده نگه داری.. ‌.




"Marie's writings "
دیدگاه ها (۰)

کاش می‌شد دری گشودو بازگشت به روزهایی که نمی‌دانستمدلم برایش...

ابدی؟...توی این دنیا هیچ چیز ابدی نیست‌‌)

از سردی نگاهت، سرمایی بر جانم نشست که قلبم را بر دیوار فاصله...

عشق تو همانند رزی سرخ پر از تیغ بود ؛عطری فریبنده که جانم ر...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط