cold Mafia (ادامه P25)
cold Mafia (ادامه P25)
از زبان تهیونگ : از وقتی با جونگکوک آشنا شدم اون سنگ دل سرد بود به هیچ کسی هم رحم نمیکرد حتی نمیدونست دوست داشتن چه حسی داره اما از وقتی ا.ت وارد قلب جونگکوک شد باعث شد من غیرتی بشم عشق این دوتا عشقی که قلب یخ آب میکنه.
تهیونگ : باشه قبوله فردا صبح با پرواز شخصی میریم تو اینجا استراحت کن من میرم پیش ا.ت.
تهیونگ*
رفتم پایین ا.ت رو دیدم رو کاناپه نشسته رفتن کنارش نشستم
تهیونگ : ا.ت میخوام بهت یه چیزی بگم
ا.ت : چی شده
تهیونگ : فردا صبح منو تو آمریکا میریم
ا.ت : چیی! چرا منو تو جونگکوک چی پس
تهیونگ : ا.ت، میدونی همچی بهم ریخته ولی غضیه باردار بودن به جونگکوک نگو
ا.ت : خب کی برمیگردیم کره
تهیونگ : معلوم نیست ولی باید صبر کنی اوضاع درست شه
ا.ت : لع.نتی*گریه*
تهیونگ : اما ا.ت میدونم حالت خوب نیست ولی فردا صبح جونگکوک باید بهت چیزی بگه
ویو صبح :
ادامه داره...
از زبان تهیونگ : از وقتی با جونگکوک آشنا شدم اون سنگ دل سرد بود به هیچ کسی هم رحم نمیکرد حتی نمیدونست دوست داشتن چه حسی داره اما از وقتی ا.ت وارد قلب جونگکوک شد باعث شد من غیرتی بشم عشق این دوتا عشقی که قلب یخ آب میکنه.
تهیونگ : باشه قبوله فردا صبح با پرواز شخصی میریم تو اینجا استراحت کن من میرم پیش ا.ت.
تهیونگ*
رفتم پایین ا.ت رو دیدم رو کاناپه نشسته رفتن کنارش نشستم
تهیونگ : ا.ت میخوام بهت یه چیزی بگم
ا.ت : چی شده
تهیونگ : فردا صبح منو تو آمریکا میریم
ا.ت : چیی! چرا منو تو جونگکوک چی پس
تهیونگ : ا.ت، میدونی همچی بهم ریخته ولی غضیه باردار بودن به جونگکوک نگو
ا.ت : خب کی برمیگردیم کره
تهیونگ : معلوم نیست ولی باید صبر کنی اوضاع درست شه
ا.ت : لع.نتی*گریه*
تهیونگ : اما ا.ت میدونم حالت خوب نیست ولی فردا صبح جونگکوک باید بهت چیزی بگه
ویو صبح :
ادامه داره...
۱۵.۳k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.