سناریو۰۰ ۰۰
وقتی حالش خرابه و مسیج میده و میگه بیا خونم باهم رو اهنگامون کارکنیم
مکنه لایین
جیمین
افسردگی داشت و وقتی تو کنارش بودی حالش خوب میشد اما همیشه به بهونه های مختلف نیومد پیشت یا تو میومدی پیشش
جیمین: ....الو سلام ا.ت.....میگم میای خونم واسه اهنگ کمک میخوام
ا.ت: ممنونننن منممم خوبم...باشه الان میام
.
ا.ت رسید اونجا و در رو دید که بازه به محض ورودش جیمین دستشو کشید و بغلش کرد
ا.ت: یااااا...چته بیا رو اهنگ کار کنیم
جیمین: همینجا بمون....میدونی که یه آدم افسرده خسته اینو میخواد
ا.ت هم محکم بغلش میکنه
ا.ت: فقط یه آدم افسرده خسته؟(فکر: یه ادم پاچه خواهر)
جیمین: و....یه آدم عاشق(کیس)
ا.ت: اما من فکر کردم میخوای پاچه خواری کنی...من من شکه شدم خب...منم عاشقتم....خ..خیلی
برا تهیونگ دو پارتیه
جونگکوک
خونش بودید داشتید اهنگ کار میکردید که دیگه حال کوک خیلی بد شده بود اروم سازشو کنار میزاره و ا.ت هم به تبعیت از اون سازشو کنار میذاره
ا.ت: چی شد
کوک: هیچی من فقط فقط میخوام یه چیزی بگم
ا.ت: خب اون چیه؟
کوک: راستش من..... خب ....خب چه جوری بگم......من عاشقتم
ا.ت: چی.... من باید.... فکر کنم
کوک یهو ا.تی که روی تخت بود رو هل میده و میاد روش
کوک: فکر؟حال منو نمیبینی؟جوابت چیه؟
ا.ت: خب.....چون حالت خرابه من....زوتر میگم......خب منم...عاشقتم
#بی_تی_اس
#سناریو
مکنه لایین
جیمین
افسردگی داشت و وقتی تو کنارش بودی حالش خوب میشد اما همیشه به بهونه های مختلف نیومد پیشت یا تو میومدی پیشش
جیمین: ....الو سلام ا.ت.....میگم میای خونم واسه اهنگ کمک میخوام
ا.ت: ممنونننن منممم خوبم...باشه الان میام
.
ا.ت رسید اونجا و در رو دید که بازه به محض ورودش جیمین دستشو کشید و بغلش کرد
ا.ت: یااااا...چته بیا رو اهنگ کار کنیم
جیمین: همینجا بمون....میدونی که یه آدم افسرده خسته اینو میخواد
ا.ت هم محکم بغلش میکنه
ا.ت: فقط یه آدم افسرده خسته؟(فکر: یه ادم پاچه خواهر)
جیمین: و....یه آدم عاشق(کیس)
ا.ت: اما من فکر کردم میخوای پاچه خواری کنی...من من شکه شدم خب...منم عاشقتم....خ..خیلی
برا تهیونگ دو پارتیه
جونگکوک
خونش بودید داشتید اهنگ کار میکردید که دیگه حال کوک خیلی بد شده بود اروم سازشو کنار میزاره و ا.ت هم به تبعیت از اون سازشو کنار میذاره
ا.ت: چی شد
کوک: هیچی من فقط فقط میخوام یه چیزی بگم
ا.ت: خب اون چیه؟
کوک: راستش من..... خب ....خب چه جوری بگم......من عاشقتم
ا.ت: چی.... من باید.... فکر کنم
کوک یهو ا.تی که روی تخت بود رو هل میده و میاد روش
کوک: فکر؟حال منو نمیبینی؟جوابت چیه؟
ا.ت: خب.....چون حالت خرابه من....زوتر میگم......خب منم...عاشقتم
#بی_تی_اس
#سناریو
۱۷.۱k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.