کاراگاهان
#کاراگاهان
پارت35
پیاده ب سمت خونه راه افتادم میلی ب سوار شدن ماشین نداشتم حالم از دروغ بهم میخورد
فکرای عجیب غریب ک نکنه دوست داشتنشم الکی باشه
هوا سرد بود نمیدونستم چ رفتاری باید داشته باشم
باورم نمیشد ک مهرداد پلیس بودو حتی ی لحظه هم فکرشو نمیکردم
باورم نمیشد ک مهرداد دروغ گفته بود ک کاراگاهه
نکنه ک اگر من خودم نمیفهمیدم هیچ وقت بهم نمیگفت
برف دوباره شروع شد و شدت گرفت
گوشیم زنگ خورد مهرداد بود
جوابشو ندادم
دوباره زنگ زد بتزم جوابشو نمیدادمو ریجکت میکردم
اما اون کوتاه بیا نبود
صبرم تموم شد جواب دادم
-چرا جوابمو نمیدی
+امرتون؟
-امرتون؟بامنی؟اخه مگه چیکارت کردم
+چیکارم کردی ؟دروغ گفتی تو بهم گفتی کاراگاهم اونوقت پلیس بودی اخه چی بدتراز دروغ گفتن
نکنه دوستداشتنت هم دروغه
چ سوال احمقانه ای معلومه ک دروغه
-کجایی؟
+چ فرقی داره اخه
-برای من فرق داره کجایی؟
+مهرداد بیخیالش تو برو پی خودت منم پی خودم
-یعنی چی ؟چطور میتونی انقدر راحت بگی
+تو چطور میتونستی راحت دروغ بگی
-من برای کارم دلیل دارم
+هییچ دلیلی برای ی دروغ قانع کننده نیس جناب .... صبر کن ببینم تو ک میگفتی غزل بهت میگفت اقای کاراگاه پس چطور میگی کاراگاه نیستی به به واقعا ک یکی یکی داره دروغات پدیدار میشه
-ترانه انقدر خودخواه نباش من ب حرفت گوش کردم پس تو هم گوش کن
حرفی نمیزدم و اشک میریختم
-ترانه من از اول پلیس بودم ی دوره کوتاهی کاراگاه بودم توی کارم مجبور شدم ک بگم من کاراگاهم چون فکر میکردم ک اگه بهت بگم من پلیسم تو تنهایی کارتو جلو ببری درسته ک من تنها با فکری ک کردم تصمیم گرفتم
ولی ترانه من عاشقتم بخدا عاشقتم
ترانه مجبور بودم ک دروغ گفتم اما تو دوست داشتم اجباری نشده
ترانه معذرت میخوام
سکوت کردمو اشک میریختم نمیدونم شاید حرفاشو دلی پذریفته بودم
مهرداد گفت
-ترانه
+………
-ترانه خانوم
+…………
-ترانه جان
با بغض گفتم
+بله
-کجایی بیام دنبالت برف میاد سرما خوردگیت بیشترمیشه
+سرکوچه ام
-جدی؟
+اهوم
-اومدم
بعد از یکی دو دقیقه با ماشین اومد دنبالم
سوار شدم حرفی رد و بدل نشد
از سرما میلرزیدم و مدام سرفه و عطسه میکردم
-ترانه خوبی
+میشه پنجره رو بکشی پایین گرممه
-تو داری میلرزی چطور میگی گرممع
+نمیدونم چمه
-ببخشید ولی مجبورم
+چیو مجبوری؟
ادامه در پارت٣۶
پ.ن شرمنده ک دیر شد
در ضمن فالو نکنین ک بعد انفالو کنین سپاااااس #maryam
پارت35
پیاده ب سمت خونه راه افتادم میلی ب سوار شدن ماشین نداشتم حالم از دروغ بهم میخورد
فکرای عجیب غریب ک نکنه دوست داشتنشم الکی باشه
هوا سرد بود نمیدونستم چ رفتاری باید داشته باشم
باورم نمیشد ک مهرداد پلیس بودو حتی ی لحظه هم فکرشو نمیکردم
باورم نمیشد ک مهرداد دروغ گفته بود ک کاراگاهه
نکنه ک اگر من خودم نمیفهمیدم هیچ وقت بهم نمیگفت
برف دوباره شروع شد و شدت گرفت
گوشیم زنگ خورد مهرداد بود
جوابشو ندادم
دوباره زنگ زد بتزم جوابشو نمیدادمو ریجکت میکردم
اما اون کوتاه بیا نبود
صبرم تموم شد جواب دادم
-چرا جوابمو نمیدی
+امرتون؟
-امرتون؟بامنی؟اخه مگه چیکارت کردم
+چیکارم کردی ؟دروغ گفتی تو بهم گفتی کاراگاهم اونوقت پلیس بودی اخه چی بدتراز دروغ گفتن
نکنه دوستداشتنت هم دروغه
چ سوال احمقانه ای معلومه ک دروغه
-کجایی؟
+چ فرقی داره اخه
-برای من فرق داره کجایی؟
+مهرداد بیخیالش تو برو پی خودت منم پی خودم
-یعنی چی ؟چطور میتونی انقدر راحت بگی
+تو چطور میتونستی راحت دروغ بگی
-من برای کارم دلیل دارم
+هییچ دلیلی برای ی دروغ قانع کننده نیس جناب .... صبر کن ببینم تو ک میگفتی غزل بهت میگفت اقای کاراگاه پس چطور میگی کاراگاه نیستی به به واقعا ک یکی یکی داره دروغات پدیدار میشه
-ترانه انقدر خودخواه نباش من ب حرفت گوش کردم پس تو هم گوش کن
حرفی نمیزدم و اشک میریختم
-ترانه من از اول پلیس بودم ی دوره کوتاهی کاراگاه بودم توی کارم مجبور شدم ک بگم من کاراگاهم چون فکر میکردم ک اگه بهت بگم من پلیسم تو تنهایی کارتو جلو ببری درسته ک من تنها با فکری ک کردم تصمیم گرفتم
ولی ترانه من عاشقتم بخدا عاشقتم
ترانه مجبور بودم ک دروغ گفتم اما تو دوست داشتم اجباری نشده
ترانه معذرت میخوام
سکوت کردمو اشک میریختم نمیدونم شاید حرفاشو دلی پذریفته بودم
مهرداد گفت
-ترانه
+………
-ترانه خانوم
+…………
-ترانه جان
با بغض گفتم
+بله
-کجایی بیام دنبالت برف میاد سرما خوردگیت بیشترمیشه
+سرکوچه ام
-جدی؟
+اهوم
-اومدم
بعد از یکی دو دقیقه با ماشین اومد دنبالم
سوار شدم حرفی رد و بدل نشد
از سرما میلرزیدم و مدام سرفه و عطسه میکردم
-ترانه خوبی
+میشه پنجره رو بکشی پایین گرممه
-تو داری میلرزی چطور میگی گرممع
+نمیدونم چمه
-ببخشید ولی مجبورم
+چیو مجبوری؟
ادامه در پارت٣۶
پ.ن شرمنده ک دیر شد
در ضمن فالو نکنین ک بعد انفالو کنین سپاااااس #maryam
۱۴.۰k
۰۷ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.