قسمت ۱۶
قسمت ۱۶
نام رمان :قشاع
نویسنده :میا
.
بردم به سمت حموم . در حموم رو که باز کرد دیدم یه دوش به شدت مدل بالا خوشگل داشت و یه وان اب گرم .
وای دلم میخواست شیرجه بزنم توش ، به شدت سردم بود و اون ابم گرم گرممم.
گذاشتم روی سکوی چوبی اونجا و شروع کرد به باز کردن دکمم.
-هی ! براچی میخوای لباسام رو در بیاری .
+نگران نباش بهت تجاوز نمیکنم . داری میلرزی از سرما بهتره لج بازی نکنی وگرنه بد سرما میخوری .
حمومش شبیه یه ترکیبی از حموم و جکوزی بود .
وقتی لباسام رو در اورد (به لباس زیراش دست نزد )گذاشتم توی وان .
وایییی چقدر گرمممممو خوب بودددد
تا گذاشتم توش چشام از لذت رسیدن گرما بهم خمار رفتو بسته شد احساس سبکی کردممم
+خوشت اومدا .
هیچی نگفتم و چشام رو فقط باز کردم نگاهی بهش کردم و دوباره بستم
نفهمیدم چی شد ولی سریع خوابم برد
وقتی بیدار شدم دیدم کسی تو حموم نیست رفتم دونبال یه حوله بگردم ولی نبود پس رفتم سمت در تا بازش کنم که دیدم در قفله . هرچی تلاش کردم باز نشد .
یهو صدایی شنیدم
*چی میگی پسره کودنن
صدای یه سیلی شنیدم که یهو انگار یکی کوبیده شد به در حموم .
*اون خواهر خوندته اونوقت تو عاشقش شدیی ؟
یه صدای سیلی دیگه اومد
بلند داد زد
*غزالعهه رو کجا قایم کردیییییدی
+نمیدونم
این دفعه صدای سیلی نیومد صدای یه مشت گنده اومد
*یعنی چی نمیدونیییی
+فرار کرد گمش،کردم
*خب برو پیداشس کننن
+این دفعه رفته یه جایی که نمیدونم کجاست
*الان نشونت میدم
صدای کتک زدن اون پسر میومد
پدرم داشت جونشو ازش میگرفت !
بعد از یک دقیقه صدایی نیومد و بسته شدن،در رو شنیدم
سریع لباسامو پوشیدم و یه دور دیگه اومدم امتحان کنم که در قفله یا نه دیدم این دفعه حتی دسته در تکونم نمیخوره
+غزاله ..... رفته بیرون الان میادش بیرون نیا وگرنه پارت میکنه
-ولی داره جونتو میگیره
+فقط بیرون نیا برو یه جا قایم شو که حتی خودتو و لباساتم پبدا نکنه !
-ولی
+حرف رو حرفم نزن و برو
خلاص
نام رمان :قشاع
نویسنده :میا
.
بردم به سمت حموم . در حموم رو که باز کرد دیدم یه دوش به شدت مدل بالا خوشگل داشت و یه وان اب گرم .
وای دلم میخواست شیرجه بزنم توش ، به شدت سردم بود و اون ابم گرم گرممم.
گذاشتم روی سکوی چوبی اونجا و شروع کرد به باز کردن دکمم.
-هی ! براچی میخوای لباسام رو در بیاری .
+نگران نباش بهت تجاوز نمیکنم . داری میلرزی از سرما بهتره لج بازی نکنی وگرنه بد سرما میخوری .
حمومش شبیه یه ترکیبی از حموم و جکوزی بود .
وقتی لباسام رو در اورد (به لباس زیراش دست نزد )گذاشتم توی وان .
وایییی چقدر گرمممممو خوب بودددد
تا گذاشتم توش چشام از لذت رسیدن گرما بهم خمار رفتو بسته شد احساس سبکی کردممم
+خوشت اومدا .
هیچی نگفتم و چشام رو فقط باز کردم نگاهی بهش کردم و دوباره بستم
نفهمیدم چی شد ولی سریع خوابم برد
وقتی بیدار شدم دیدم کسی تو حموم نیست رفتم دونبال یه حوله بگردم ولی نبود پس رفتم سمت در تا بازش کنم که دیدم در قفله . هرچی تلاش کردم باز نشد .
یهو صدایی شنیدم
*چی میگی پسره کودنن
صدای یه سیلی شنیدم که یهو انگار یکی کوبیده شد به در حموم .
*اون خواهر خوندته اونوقت تو عاشقش شدیی ؟
یه صدای سیلی دیگه اومد
بلند داد زد
*غزالعهه رو کجا قایم کردیییییدی
+نمیدونم
این دفعه صدای سیلی نیومد صدای یه مشت گنده اومد
*یعنی چی نمیدونیییی
+فرار کرد گمش،کردم
*خب برو پیداشس کننن
+این دفعه رفته یه جایی که نمیدونم کجاست
*الان نشونت میدم
صدای کتک زدن اون پسر میومد
پدرم داشت جونشو ازش میگرفت !
بعد از یک دقیقه صدایی نیومد و بسته شدن،در رو شنیدم
سریع لباسامو پوشیدم و یه دور دیگه اومدم امتحان کنم که در قفله یا نه دیدم این دفعه حتی دسته در تکونم نمیخوره
+غزاله ..... رفته بیرون الان میادش بیرون نیا وگرنه پارت میکنه
-ولی داره جونتو میگیره
+فقط بیرون نیا برو یه جا قایم شو که حتی خودتو و لباساتم پبدا نکنه !
-ولی
+حرف رو حرفم نزن و برو
خلاص
۱.۲k
۱۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.