مقصد نا معلوم
مقصد نا معلوم
پارت ۳۲
متین:خوبه حالش
مهراب:داغونه
مهشاد کجاس
عسل: تو اتاقه
مهراب:مهشاد بیا
مهشاد:امدم با صدایی گرفته
پانیذ و نیکا زدن زیر گریه
پانیذ:الان همه هستن جز دیانا
نیکا:نکنه مرده
مهشاد:گریه
مهراب:مهشادو بغل کردم
دیانا نمرده زندست پیش فرزاده
که صدای شکستن چیزه امد
رضا:از اتاق ارسلان بود
رفت تو اتاق
ارسلان خوبه
ارسلان:رضا برو بیرون خواهشن
رضا:خیلی خب
میگفتی مهراب
مهراب:امروز ارسلان میره پیش فرزاد ببینه چی میخواد
مهشاد:مهراب راست میگی
مهراب:اره دورت بگردم
رومینا:خب چرا نمیریم پیش پلیس
الناز:راست میگه
ارسلان:تو آدرس که فرستاده تحدید کرده پلیس از این موضوع بویی ببره خون دیانا رو زمینه
همه بچه ها:هینننن
مهشاد:از کی اینجایی
ارسلان:همین الان
مهشاد:منم میام
ارسلان:هیشکی نمیاد
متین:یعنی چی من همراه تو میام
ارسلان:متین فقط فرزاد با من کار داره پس هیچکس نمیاد شیر فهم شد(با داد)
(خب سلاممممم پارت دادم اونم چه پارتی یادتونه گفتم دوست دارید چجوری بمیرن حالا دوست دارید اول کدومشون بمیره شایدم کسی رو نکشتم خماری بد دردیه ولی خب من کرممو ریختم)
پارت ۳۲
متین:خوبه حالش
مهراب:داغونه
مهشاد کجاس
عسل: تو اتاقه
مهراب:مهشاد بیا
مهشاد:امدم با صدایی گرفته
پانیذ و نیکا زدن زیر گریه
پانیذ:الان همه هستن جز دیانا
نیکا:نکنه مرده
مهشاد:گریه
مهراب:مهشادو بغل کردم
دیانا نمرده زندست پیش فرزاده
که صدای شکستن چیزه امد
رضا:از اتاق ارسلان بود
رفت تو اتاق
ارسلان خوبه
ارسلان:رضا برو بیرون خواهشن
رضا:خیلی خب
میگفتی مهراب
مهراب:امروز ارسلان میره پیش فرزاد ببینه چی میخواد
مهشاد:مهراب راست میگی
مهراب:اره دورت بگردم
رومینا:خب چرا نمیریم پیش پلیس
الناز:راست میگه
ارسلان:تو آدرس که فرستاده تحدید کرده پلیس از این موضوع بویی ببره خون دیانا رو زمینه
همه بچه ها:هینننن
مهشاد:از کی اینجایی
ارسلان:همین الان
مهشاد:منم میام
ارسلان:هیشکی نمیاد
متین:یعنی چی من همراه تو میام
ارسلان:متین فقط فرزاد با من کار داره پس هیچکس نمیاد شیر فهم شد(با داد)
(خب سلاممممم پارت دادم اونم چه پارتی یادتونه گفتم دوست دارید چجوری بمیرن حالا دوست دارید اول کدومشون بمیره شایدم کسی رو نکشتم خماری بد دردیه ولی خب من کرممو ریختم)
۳.۵k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.