چهار پارتی درخواستی تهیونگ

چهار پارتی درخواستی( تهیونگ )


{ از خاب بیدار شده بودم رفتم سمت دستشویی و دست و صورتم رو شستم حاضر شدم که برم سر کار
+ ا/ت توی بزرگ ترین شرکت و بیزنس تجاری کار میکرد و امروز قرار بود به فستیوال مد بره +
رفتم سراغ کمد لباسام و یه کت و دامن مشکی برداشتم زیرشم یه پیرهن سفید پوشیدم با یه پاپیون روی گردنم کفشای پاشنه بلندم رو پام کردم و از خونه اومدم بیرون
وارد پارکینگ شدم و سوار ماشینم شدم اما متوجه شدم که یه مشکلی داره چون روشن نمیشد
هر کاری کردم نمیتونستم سر از مشکلش در بیارم داشت دیر میشد تصمیم گرفتم پیاده برم
از پارکینگ اومدن بیرون هوا خیلی گرم بود عینک افتابی مورد زدم و به سمت شرکت حرکت کردم
چند دقیقه ای نبود که داشتم راه میرفتم که سه لامبورگینی مشکی مات جلوی تر از خیابون پیچید طوری که صدای لاستیکاش تا اخر خیابون میومد
همه دورش جمع شده بودن و ازش عکس و اوضاع میگرفتن
بهش اهمیت ندادم و موهامو انداختم پشت شونم و به راهم ادامه دادم }

( وقتی ا/ت رسید شرکت )

{ انگار به موقع رسیده بودم و هنوز همه تو شرکت بودن خاستم برم دفتر خودم که... }
÷ ا/ت ا/ت هی صبر کن
+ مانا؟ تو اینجا چیکار میکنی
÷ خوب شد پیدات کردم ا/ت باید یه چیزی بهت بگم
+ چی شده؟ بگو
÷ امروز که میای فستیوال؟
+ اره میام چطور
÷ واااییییییی نمیدونم چطوری بگم دارم از ذوق میمیرمممم
+ بگو دیکه جون به لبم کردی
÷ میدونی صاحب گالریی که قراره بریم و صاحب کل امروز یعنی فستیوال مد کیه؟
+ خب کیه؟
÷ اون بزرگ ترین مدلینگ کاناداعه اما متولد شده سئوله و کره ایه خوشبختانه ، اون به عنوان پول دار ترین مرد 2020 انتخاب شد و تا حالا هم رو دستش مرد نیومده
اون همچنین بزرگ ترین گالری مد ماشین رو داره خودشم 7 تا ماشین داره
خودش طراح مده یه شعبه گالری هم در پاریس و یکی هم تو خود پیونگ یانگ داره
سال 2018 و 2019 به عنوان خوش تیپ ترین و خوش قیافه ترین مرد اسیا انتخاب شده
و من قراره این شخص رو ببینم
عرررررررر
+ خب صبر کن صبر کن تو اینا رو از کجا میدونی
÷ وا... این که چیزی نیست من کل زندگی نامشو خوندم از کل بچگیش خبر دارم 😌
+ خب که چی
÷ زده به سرت؟؟؟ میدونی قراره با کی ملاقات کنیم؟؟؟
¢ هی ا/ت سلام
+ عام سلام شانگ
¢ خوش تیپ کردی..
+ مگه نمیدونی؟ قراره بریم بزرگ ترین فستیوال مد دنیا اونجا کلی دختر هست که باید در مقابلشون وایسم
¢ نزدنت یه وقت 😂
÷ هی شانگ راحتش بزار
{ دستمو گرفت و رفتیم طبقه بالا نشسته بودیم که یهو مدیر کل شرکت با کلی بادیگارد دور و برش از بالا رفت پایین و سوار ماشین شد و حرکت کرد
فهمیدیم که باید بریم
ماشینی که دولت بهم داده بود رو برداشتم و مانا رو هم سوار کردم و رفتیم
بعد از چند دقیقه که یه ساختمون خیلی بزرگ رسیدیم که مانا ذوقی کرد و گفت }
÷ ویییی رسیدیمممم
{ هوفی کشیدم و پیاده شدیم در ماشین رو قفل کردم کیفم رو برداشتم و وارد ساختمون شدیم
اصلا بهش نمیومد اما اونقدر بزرگ بود که میانگین دو یا سه میلیون نفر اونجا بودن مانا رفت و سرگرم تابلو های نقاشی شد
دیدگاه ها (۴)

چهار پارتی درخواستی( تهیونگ ) 2منم رفتم جلو تر که تابلوی نقا...

چهار پارتی درخواستی( تهیونگ ) 3_ عم یه کم دیگه مهمونی شرو می...

༒︎ 𝔇𝔢𝔞𝔱𝔥 𝔟𝔞𝔯 𝔤𝔞𝔪𝔞𝔰 ༒︎ 𝔭𝔞𝔯𝔱 8( فردا صبح زود )✤ { با صدای گنج...

کیا استار باترفلای رو دوس دارن من خیلی دوسش دارم خیلی کیوته ...

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

مرگ بی پایان پارت ۲۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط