(دوست داشتنی) پارت 33
(دوست داشتنی) پارت 33
بعد از مهمونی
ا.ت: آقای کیم تهیونگ
ببخشید میشه من برم
دیگه
تهیونگ:بله آقای کیم تهیونگ
تو که قبلا من و ته ته تهی تهیونی
تهیونگ صدا میزدی الان چیشد
که میگی آقای کیم تهیونگ
ا.ت: لباسا رو گذاشتم باید
برم دیگه
تهیونگ: کجا
ا.ت: خونه
تهیونگ: میرسونمت
ا.ت: نه مزاحم نمیشم
تهیونگ: وایسا بیا سوار
شو تو که گفتی خطرناکه
ا.ت: خب باشه
تهیونگ: میدونم از کجا
ناراحتی ببخشید ازت عصبانی
شدم راستی من که دوست پسرت
نیستم هم که بخوام دعوات کنم
زندگی خودته هر تصمیمی
که میخوای بگیر
ا.ت:تهیونگ یعنی از
دستم ناراحت نیستی
من که بهت گفتم داشتم
میفتادم
تهیونگ: دیگه درباره این
چیزا حرف نزن بزار
دوستیمون همونجوری بمونه
وایسا ببینم این موتورا کیه
دارن میان دنبالمون
ا.ت: ببینم وایی اینا همونن
که وقتی داشتم میمدم هم
دنبالم بودن نمیدونم ازم چی
میخوان
تهیونگ: یه لحظه وایسا
ا.ت: خطرناک برو
تهیونگ: زنگ زدم به بادیگاردا
الان میان
ا.ت:تو فیلا نرو
تهیونگ:برم ببینم اینا کین
ا.ت: نه ترو خدا
تهیونگ:چیزی نمیشه نترس
ا.ت: خطرناکه
خواستم برم که ا.ت دستمو
گرفت و با گریه
ا.ت: ترو خداااا نروووو
تهیونگ:باشه موندم
ا.ت: حرکت کن برو
تهیونگ: الان میریم
ا.ت: وایسا بادیگاردا
اومدن
تهیونگ: یه لحظه میرم
پایین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت
دیدم در گیر شدن رفتم
پایین یکی اومد گرفتم
......: رئیس گرفتمش
ا.ت: ولم کن
تهیونگ اومد زدش و دست
منو گرفت زنگ زد چند تا
بادیگارد دیگه اومدن
بادیگارد: آقا شما برید
ما زنگ زدیم پلیس
تهیونگ: باشه
ا.ت خوبی
ا.ت: آره
#تهیونگ
#فیک
بعد از مهمونی
ا.ت: آقای کیم تهیونگ
ببخشید میشه من برم
دیگه
تهیونگ:بله آقای کیم تهیونگ
تو که قبلا من و ته ته تهی تهیونی
تهیونگ صدا میزدی الان چیشد
که میگی آقای کیم تهیونگ
ا.ت: لباسا رو گذاشتم باید
برم دیگه
تهیونگ: کجا
ا.ت: خونه
تهیونگ: میرسونمت
ا.ت: نه مزاحم نمیشم
تهیونگ: وایسا بیا سوار
شو تو که گفتی خطرناکه
ا.ت: خب باشه
تهیونگ: میدونم از کجا
ناراحتی ببخشید ازت عصبانی
شدم راستی من که دوست پسرت
نیستم هم که بخوام دعوات کنم
زندگی خودته هر تصمیمی
که میخوای بگیر
ا.ت:تهیونگ یعنی از
دستم ناراحت نیستی
من که بهت گفتم داشتم
میفتادم
تهیونگ: دیگه درباره این
چیزا حرف نزن بزار
دوستیمون همونجوری بمونه
وایسا ببینم این موتورا کیه
دارن میان دنبالمون
ا.ت: ببینم وایی اینا همونن
که وقتی داشتم میمدم هم
دنبالم بودن نمیدونم ازم چی
میخوان
تهیونگ: یه لحظه وایسا
ا.ت: خطرناک برو
تهیونگ: زنگ زدم به بادیگاردا
الان میان
ا.ت:تو فیلا نرو
تهیونگ:برم ببینم اینا کین
ا.ت: نه ترو خدا
تهیونگ:چیزی نمیشه نترس
ا.ت: خطرناکه
خواستم برم که ا.ت دستمو
گرفت و با گریه
ا.ت: ترو خداااا نروووو
تهیونگ:باشه موندم
ا.ت: حرکت کن برو
تهیونگ: الان میریم
ا.ت: وایسا بادیگاردا
اومدن
تهیونگ: یه لحظه میرم
پایین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت
دیدم در گیر شدن رفتم
پایین یکی اومد گرفتم
......: رئیس گرفتمش
ا.ت: ولم کن
تهیونگ اومد زدش و دست
منو گرفت زنگ زد چند تا
بادیگارد دیگه اومدن
بادیگارد: آقا شما برید
ما زنگ زدیم پلیس
تهیونگ: باشه
ا.ت خوبی
ا.ت: آره
#تهیونگ
#فیک
۱۲.۷k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.