پارت ۸
پارت ۸
با خستگی رو تختم ولو شدن و رفتم تو گالریم " جیمین " پسر باحالی بود خیلی زود گرم میگرفت اما احترام رو بازم نگه میداشت شبیه یه برادر بود که با خواهرش اومده بود بیرون من تا حالا این حس رو تجربه نکرده بودم درسته داداش دارم ولی بیشتر وقتا با خواهر دوقلوش میره بیرون و با من زیاد حرف نمیزنه مامانم میگفت وقتی فهمید دخترم اصلا دوست نداشت اتاقم رو تزئین کنه با این که جز رسم خانوادگیمونه اما هیچ وقت سمت اتاقم نیومد .....هیچ وقت
دو روز بعد
^ واااو نارا رکورد زدی قبل ۴۸ ساعت اهنگت به ۲۰۰ میلیون بازدید رسیده
+ اهان
^ داری چیکار میکنی ؟
رزالین نارا رو در حالی میبینه که برعکس شده و پاهاش رو هواست
+ یوگا کار میکنم
* به نظر من داری تمرین میکنی که مثل میمون از درخت اویزون شی
راکی پوزخند زد که یه بالش پرت شد تو صورتش
+ نه تو خوبی فوک
^ خدا وکیلی برادر من کجاش شبیه فوکه ؟
+ اونجایی که توپ رو رو دماغش میزاره فقط مونده صداشونو در بیاره
نارا روشو سمت راکی بر میگردونه و ادامه میده
+ شناگر ماهریم بودی نه ؟
م.ن : نارا انقدر با داداشت کل کل نکن از بزرگتره بهش احترام بزار
+ مااامااان تا اون به من احترام نزاره منم بهش احترام نمیزارمممم
راکی بهم زبون درازی کرد و از اتاق خارج شد
^ تو چرا انقدر با برادر من مشکل داری ؟
+ خودش از اول بچگیم نشون داد با هم جنگ داریم
^ کامان اون فقط یه داداش کوچیک تر میخواست
نارا روی صندلیش نشست و به خواهرش که روی مبل تو اتاقش ولو شده بود زل زد
+ تولد دو سال پیشش چیکار کردم ؟
رزالین با کلافگی جواب داد
^ براش برادر کوچیک تر شدی
+ اون چیکار کرد ؟
^ کل روز بهت محل نمیداد در حالی که تو کاملا شبیه یه داداش کوچیک تر رفتار میکردی
+ افرین پس مشکل جنسیتم نیست یه چیز فراتر که نتونستم بفهممش
رزالین زل زد بهم
........
با خستگی رو تختم ولو شدن و رفتم تو گالریم " جیمین " پسر باحالی بود خیلی زود گرم میگرفت اما احترام رو بازم نگه میداشت شبیه یه برادر بود که با خواهرش اومده بود بیرون من تا حالا این حس رو تجربه نکرده بودم درسته داداش دارم ولی بیشتر وقتا با خواهر دوقلوش میره بیرون و با من زیاد حرف نمیزنه مامانم میگفت وقتی فهمید دخترم اصلا دوست نداشت اتاقم رو تزئین کنه با این که جز رسم خانوادگیمونه اما هیچ وقت سمت اتاقم نیومد .....هیچ وقت
دو روز بعد
^ واااو نارا رکورد زدی قبل ۴۸ ساعت اهنگت به ۲۰۰ میلیون بازدید رسیده
+ اهان
^ داری چیکار میکنی ؟
رزالین نارا رو در حالی میبینه که برعکس شده و پاهاش رو هواست
+ یوگا کار میکنم
* به نظر من داری تمرین میکنی که مثل میمون از درخت اویزون شی
راکی پوزخند زد که یه بالش پرت شد تو صورتش
+ نه تو خوبی فوک
^ خدا وکیلی برادر من کجاش شبیه فوکه ؟
+ اونجایی که توپ رو رو دماغش میزاره فقط مونده صداشونو در بیاره
نارا روشو سمت راکی بر میگردونه و ادامه میده
+ شناگر ماهریم بودی نه ؟
م.ن : نارا انقدر با داداشت کل کل نکن از بزرگتره بهش احترام بزار
+ مااامااان تا اون به من احترام نزاره منم بهش احترام نمیزارمممم
راکی بهم زبون درازی کرد و از اتاق خارج شد
^ تو چرا انقدر با برادر من مشکل داری ؟
+ خودش از اول بچگیم نشون داد با هم جنگ داریم
^ کامان اون فقط یه داداش کوچیک تر میخواست
نارا روی صندلیش نشست و به خواهرش که روی مبل تو اتاقش ولو شده بود زل زد
+ تولد دو سال پیشش چیکار کردم ؟
رزالین با کلافگی جواب داد
^ براش برادر کوچیک تر شدی
+ اون چیکار کرد ؟
^ کل روز بهت محل نمیداد در حالی که تو کاملا شبیه یه داداش کوچیک تر رفتار میکردی
+ افرین پس مشکل جنسیتم نیست یه چیز فراتر که نتونستم بفهممش
رزالین زل زد بهم
........
۵.۷k
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.