عشق جاودانه pt17
عشق جاودانه pt17
√کوک و ات ناهار خوردن و رفتن خونه ی کوک
+ کوک میشه من نیام
-باید بیایی
√رفتن داخل خونه و اجوما درو باز کرد
-سلام اجوما
§سلام پسر
-مامانم خونست
§اره
-ببخشید اجوما حتما خیلی اذیتت کرده
§نه پسرم من دیگه عادت کردم
-مرسی
-مامان(داد)
¢سلام پسرم بلاخره اومدی
¥اوپا
-نیا جلو یونا
¢این دخترو چرا با خودت اوردی
-مامان من اگه با کسی دیگه ای ازدواج کنم دیگه نیاز نیست با یونا ازدواج کنم
¢خب راستش نه
√کوک بدون هیچ حرفی رو به روی ات زانو زد یه جعبه از جیبش دراورد و جلوی ات گرفت
-ات با من ازدواج میکنی؟
...
-لطفا قبول کن(اروم)
¥اوپا چیکار میکنی
-خفه شو
-خب جواب؟
امم ها خب باشه
√کوک بلند شد و انگشترو دست ات کرد
(فلش بک)
-سلام هیونگ
~سلام
_هیونگ میتونم ازت یه خواهشی کنم
~بگو
_میتونی بری یه انگشتر به سلیقه خودت برای ات بگیری
~به به پس عروسی داریم
-برای خلاص شدن از یونا ولی خب اژ خدامم هست چون ات رو دوست دارم
~باشه میگیرم
_مرسی
√بعدشم قبل از اینکه بره پیش جیهان میره انگشترو از جیمین میگیره
(پایان فلش بک)
-خب مامان جان الان چی میگی
¢کی عروسی میگیرید
_ات کی بگیریم،ات
+ها بله چیه
-میگم عروسی کی بگیریم
+نمیدونم
¢فردا خوبه
-اوکی،ات اوکی تو؟
+ اره خوبه
¥پس من چی
_تو دیگه به من ربطی نداری
√ات و کوک از خونه اومدن بیرون و سوار ماشین شدن در طول راه کوک دست ات رو گرفته بود
-ات خوبی
+ اره
-خوشحال نیستی
+ چی چرا وای خیلی یهویی بود
√کوک و ات ناهار خوردن و رفتن خونه ی کوک
+ کوک میشه من نیام
-باید بیایی
√رفتن داخل خونه و اجوما درو باز کرد
-سلام اجوما
§سلام پسر
-مامانم خونست
§اره
-ببخشید اجوما حتما خیلی اذیتت کرده
§نه پسرم من دیگه عادت کردم
-مرسی
-مامان(داد)
¢سلام پسرم بلاخره اومدی
¥اوپا
-نیا جلو یونا
¢این دخترو چرا با خودت اوردی
-مامان من اگه با کسی دیگه ای ازدواج کنم دیگه نیاز نیست با یونا ازدواج کنم
¢خب راستش نه
√کوک بدون هیچ حرفی رو به روی ات زانو زد یه جعبه از جیبش دراورد و جلوی ات گرفت
-ات با من ازدواج میکنی؟
...
-لطفا قبول کن(اروم)
¥اوپا چیکار میکنی
-خفه شو
-خب جواب؟
امم ها خب باشه
√کوک بلند شد و انگشترو دست ات کرد
(فلش بک)
-سلام هیونگ
~سلام
_هیونگ میتونم ازت یه خواهشی کنم
~بگو
_میتونی بری یه انگشتر به سلیقه خودت برای ات بگیری
~به به پس عروسی داریم
-برای خلاص شدن از یونا ولی خب اژ خدامم هست چون ات رو دوست دارم
~باشه میگیرم
_مرسی
√بعدشم قبل از اینکه بره پیش جیهان میره انگشترو از جیمین میگیره
(پایان فلش بک)
-خب مامان جان الان چی میگی
¢کی عروسی میگیرید
_ات کی بگیریم،ات
+ها بله چیه
-میگم عروسی کی بگیریم
+نمیدونم
¢فردا خوبه
-اوکی،ات اوکی تو؟
+ اره خوبه
¥پس من چی
_تو دیگه به من ربطی نداری
√ات و کوک از خونه اومدن بیرون و سوار ماشین شدن در طول راه کوک دست ات رو گرفته بود
-ات خوبی
+ اره
-خوشحال نیستی
+ چی چرا وای خیلی یهویی بود
۱۵.۷k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.