عشق جاودانه pt15
عشق جاودانه pt15
«««ویو کوک»»»
چیزی راجب یونا به ات نگفتم تا بیان صبح شده بود اتو بیدار کردم رفتیم نهار خوردیم
«««ویو ات»»»
داشتیم ناهار میخوردیم که زنگ در خورد
§من باز میکنم شما ناهارتون رو بخورید
وقتی در باز شد یه دختره بدو اومد بغل کوک یه خانم سن بالا هم پشت اون دختر اومد داخل
§سلام خانم خوش اومدید
¢کیفمو بگیر
§چشم
_ولم کن یونا
¥اه اوپا چرا اینطوری رفتار میکنی
¢سلام پسرم
-...
¢اوپا این دختره کیه؟خدمتکاره؟
_چی میگی تو
¢پس کیه پسرم
_دوست دخترمه
(ات تو حالت تعجبه فعلا)
_ولم کن یونا
√یونارو پس زد و رفت دست اتو گرفت بردش بالا
+ولم کن چیکار میکنی
_وسایلتو جمع کن میریم
+کجا
-نمیدونم یه جای دیگه
(این حرفا تو اتاق زده. میشه)
+ما نه من میرم
-چی میگی
+تو همینحا میمونی من میرم
√دست کوک رو ول کرد رفت وسایلشو جمع کرد
+مامانت الان اینجاست اون دختره هم به خاطر تو امده اینجا پس دلیلی نداره تو با من بیایی(در حال جمع کردن وسایل)
-...ات چه ربطی دار
+میشه سویچمو بدی
_ات
+لطفا ،سویچ
√کوک رفت سویچ ماشین ات رو داد ات هم خدافظی کردو رفت
«««ویو ات »»»
وقتی اون دختره اومد یه احساس بدی بهم دست داد حس کردم اضافیم پس تصمیم گرفتم برم خونهی خودم، سویچو از کوک گرفتمو رفتم تو راه حالم زیاد خوب نبود پس سریع رفتم که زودتر برسم ، وقتی رسیدم سریع رفتم تو تخت تا بخوابم
«««ویو کوک»»»
ات رفت الان منو اون دوتا زن موندیم
_کی میرین
¢...پسرم تازه اومدیم کجا بری
_به خاطر شما ات رفت الان راضین
¥چیز ختصی نیست اونم مثل بقیه دخترا هرزست
_خفه شو،،تو خودت از هرزه ها هم بدتری
√یونا گریه افتاد و رفت تو اتاق
¢چته تو
_تو دیگه ولم کن خسته شدم از هر دوتاتون
بعد حرفای مامانم سوار ماشین شدم و رفتم
«««ویو ات »»»
ساعت 8از خواب بیدار شدم یه زنگ به ارورا زدم گفتم بریم بار اونم قبول کرد پس اول رفتم دنبال ارورا بعد هم رفتیم بار بعد چند مین دوتا نوشیدنی سفارش دادیمو خوردیم
«««ویو کوک»»»
رفتم سمت خونه ی ات هرچقدر در زدم جواب نداد به گوشیش هم زنگ زدم ولی جواب نداد به ارورا زنگ زدم ولی اونم جواب نداد پس به جیهان زنگ زدم
-سلام خوبی
&سلام مرسی خیلی وقته ندیدمت
_اره چیزه تو میدونی ات کجا
&خب راستش زنگ زد به آرورا بعدش اومد دنبالشو رفتن به منم نگفتن کجا میرن
-اها خب میایی بریم دور بزنیم
&اوکی بریم
_پس میام دنبالت
&باشه
√کوک رفت دنبال جیهان بعد هم رفتن دور زدن
&نظرت چیه بریم بار
_فکر خوبیه کدوم بار بریم
&یه بار هست ولی فک کنم بستس ولی تو برو
_باشه
√رفتن به ادرسی که جیهان داده بود ولی اون بار بسته بود
&خب اینکه بستس راستش یه باری هست منو ارورا همیشه اونجا میریم بیا بریم اونجا
-اوکی فقط اونکه بسته نیست
&نه اون همیشه بازه
-باشه پس بریم
«««ویو کوک»»»
چیزی راجب یونا به ات نگفتم تا بیان صبح شده بود اتو بیدار کردم رفتیم نهار خوردیم
«««ویو ات»»»
داشتیم ناهار میخوردیم که زنگ در خورد
§من باز میکنم شما ناهارتون رو بخورید
وقتی در باز شد یه دختره بدو اومد بغل کوک یه خانم سن بالا هم پشت اون دختر اومد داخل
§سلام خانم خوش اومدید
¢کیفمو بگیر
§چشم
_ولم کن یونا
¥اه اوپا چرا اینطوری رفتار میکنی
¢سلام پسرم
-...
¢اوپا این دختره کیه؟خدمتکاره؟
_چی میگی تو
¢پس کیه پسرم
_دوست دخترمه
(ات تو حالت تعجبه فعلا)
_ولم کن یونا
√یونارو پس زد و رفت دست اتو گرفت بردش بالا
+ولم کن چیکار میکنی
_وسایلتو جمع کن میریم
+کجا
-نمیدونم یه جای دیگه
(این حرفا تو اتاق زده. میشه)
+ما نه من میرم
-چی میگی
+تو همینحا میمونی من میرم
√دست کوک رو ول کرد رفت وسایلشو جمع کرد
+مامانت الان اینجاست اون دختره هم به خاطر تو امده اینجا پس دلیلی نداره تو با من بیایی(در حال جمع کردن وسایل)
-...ات چه ربطی دار
+میشه سویچمو بدی
_ات
+لطفا ،سویچ
√کوک رفت سویچ ماشین ات رو داد ات هم خدافظی کردو رفت
«««ویو ات »»»
وقتی اون دختره اومد یه احساس بدی بهم دست داد حس کردم اضافیم پس تصمیم گرفتم برم خونهی خودم، سویچو از کوک گرفتمو رفتم تو راه حالم زیاد خوب نبود پس سریع رفتم که زودتر برسم ، وقتی رسیدم سریع رفتم تو تخت تا بخوابم
«««ویو کوک»»»
ات رفت الان منو اون دوتا زن موندیم
_کی میرین
¢...پسرم تازه اومدیم کجا بری
_به خاطر شما ات رفت الان راضین
¥چیز ختصی نیست اونم مثل بقیه دخترا هرزست
_خفه شو،،تو خودت از هرزه ها هم بدتری
√یونا گریه افتاد و رفت تو اتاق
¢چته تو
_تو دیگه ولم کن خسته شدم از هر دوتاتون
بعد حرفای مامانم سوار ماشین شدم و رفتم
«««ویو ات »»»
ساعت 8از خواب بیدار شدم یه زنگ به ارورا زدم گفتم بریم بار اونم قبول کرد پس اول رفتم دنبال ارورا بعد هم رفتیم بار بعد چند مین دوتا نوشیدنی سفارش دادیمو خوردیم
«««ویو کوک»»»
رفتم سمت خونه ی ات هرچقدر در زدم جواب نداد به گوشیش هم زنگ زدم ولی جواب نداد به ارورا زنگ زدم ولی اونم جواب نداد پس به جیهان زنگ زدم
-سلام خوبی
&سلام مرسی خیلی وقته ندیدمت
_اره چیزه تو میدونی ات کجا
&خب راستش زنگ زد به آرورا بعدش اومد دنبالشو رفتن به منم نگفتن کجا میرن
-اها خب میایی بریم دور بزنیم
&اوکی بریم
_پس میام دنبالت
&باشه
√کوک رفت دنبال جیهان بعد هم رفتن دور زدن
&نظرت چیه بریم بار
_فکر خوبیه کدوم بار بریم
&یه بار هست ولی فک کنم بستس ولی تو برو
_باشه
√رفتن به ادرسی که جیهان داده بود ولی اون بار بسته بود
&خب اینکه بستس راستش یه باری هست منو ارورا همیشه اونجا میریم بیا بریم اونجا
-اوکی فقط اونکه بسته نیست
&نه اون همیشه بازه
-باشه پس بریم
۱۰.۰k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.