پل p2
(ا.ت ویو )
تا ماشین هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد
رسیدیم بیمارستان
پرستار : سلام ،آقای مین ! چطور میتونم کمکتون کنم
یونگی: آاااا سلام دیدم خانم کانگ خورده زمین بد زخمی شده
رفتم تو اتاق و پرستار اومد و دستام رو بخیه زد
تشکر کردم و رفتم سمت در
یونگی : ا.ت ... ا.ت صبر کن کجا داری میری
وایسادم
ا.ت : چیه یونگی
یونگی : همین الانش دیر کردی پدرت اذیتت میکنه
ا.ت : مهم نیست
یونگی : ا.تم لطفا سوار ماشین شو
حرف نزدم
یونگی : پرنسسم خواهشا
رفتم سوار ماشین شدم بغض گلوم رو چنگ میزد
ا.ت : مگه عاشق شدن جرمه
یونگی : برای ما جرمه
بی صدا اشک ریختم
یونگی زد کنار و صورتمو با دستاش قاب کرد
یونگی : پرنسس من ...
مرواريد هات رو هدر نده خواهش میکنم
ا.ت : هق هق ولی من دلم میخواد تو آرامش باهات بیرون بیام
بدون خبرنگار و شايعه
گوشیم زنگ خورد
ا.ت : بله اوما
مادر ا.ت : ا.ت پدرت خیلی زیاد عصبیه تا پنج دقیقه دیگه خونه باش خدانگهدار
ا.ت : یونگیا
یونگی : باز بابات؟
ا.ت : لطفا بریم سریع باش
.
.
.
توت فرنگیام از این به بعد شرط داریم🖤🍥
10 like
10 comment
تا ماشین هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد
رسیدیم بیمارستان
پرستار : سلام ،آقای مین ! چطور میتونم کمکتون کنم
یونگی: آاااا سلام دیدم خانم کانگ خورده زمین بد زخمی شده
رفتم تو اتاق و پرستار اومد و دستام رو بخیه زد
تشکر کردم و رفتم سمت در
یونگی : ا.ت ... ا.ت صبر کن کجا داری میری
وایسادم
ا.ت : چیه یونگی
یونگی : همین الانش دیر کردی پدرت اذیتت میکنه
ا.ت : مهم نیست
یونگی : ا.تم لطفا سوار ماشین شو
حرف نزدم
یونگی : پرنسسم خواهشا
رفتم سوار ماشین شدم بغض گلوم رو چنگ میزد
ا.ت : مگه عاشق شدن جرمه
یونگی : برای ما جرمه
بی صدا اشک ریختم
یونگی زد کنار و صورتمو با دستاش قاب کرد
یونگی : پرنسس من ...
مرواريد هات رو هدر نده خواهش میکنم
ا.ت : هق هق ولی من دلم میخواد تو آرامش باهات بیرون بیام
بدون خبرنگار و شايعه
گوشیم زنگ خورد
ا.ت : بله اوما
مادر ا.ت : ا.ت پدرت خیلی زیاد عصبیه تا پنج دقیقه دیگه خونه باش خدانگهدار
ا.ت : یونگیا
یونگی : باز بابات؟
ا.ت : لطفا بریم سریع باش
.
.
.
توت فرنگیام از این به بعد شرط داریم🖤🍥
10 like
10 comment
۴.۵k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.