ازدواج اجباریپارت
ازدواج اجباری~♡~پارت۱۹
ساعت ۶صبح:
تهیونگ ویو:
با زنگ گوشی بیدار شدم دیدم رونا از پشت بغلم کرده قلبم تند تند میزد انگار نمیخواستم از بغلش بیام بیرون اروم دستاشو باز کردم حاظر شدم و رفتم پایین صبحانه درست کردم داشتم میخوردم که دیدم رونا حاظر شده اومده پایین
رونا:سلام
ته:سلام
رونا: بدون من میخوری
ته:آره
رونا:اصرار میکردی هم نمیخواستم بخورم گشنم نیس ..خب جنابالی اگه صبحانه تون تموم شد میاین بریم
ته:ایششش چقد غر میزنی بریم
رونا:🙄
سوار ماشین شدیم و رفتیم شرکت که جیمین اومد اتاقم
ته:سلام
جیمین: سلام
ته:چیشد کار سومی رو جور کردی؟
جیمین: اممم خب میونگ(منشی تهیونگ) برای منشی کل انتخاب شد و سومی منشی تو شد
ته:عالیه دستت درد نکنه
جیمین: خواهش میکنم الاناست که سومی بیاد
ته:باشه
جیمین رفت و چند مین بعد سومی اومد
سومی:سلام عشقم
ته:سلام عزیزم
همو بغل کردیم و جدا شدیم
ته:چطوری نفسم
همو بوسیدیم
سومی: خوبم عشقم راستش خیلی خوشحالم قراره کل روز رو پیشت باشم
ته:منم عزیزم ولی عشقم باید توی شرکت مثل منشی و رئیس باشیم
سومی: هوفف باشه ...امشب شام میای خونه مامان بابام نیستن
ته:باشه عشقم امشب رو میام
سومی:دوست دارم
ته:منم عزیزم
بعد به سومی توضیح دادم باید چیکار بکنه
رونا ویو:
با زنگ گوشیم بیدار شدم لباس پوشیدم و رفتم پایین داشت بدون من صبحانه میخورد ایششش بعد رفتیم شرکت رایان اومد اتاقم
رایان:سلام خانم
رونا:سلام
رایان:خب..برنامتون رو بگم؟
رونا:آره اره بگو
÷الان با شرکت SLS جلسه دارید بعد باید طرح ها رو تایید کنید
رونا:اوم باشه شرکته که گفتی کی میاین
÷الان باید بریم
رونا:آها باشه پس بریم
رفتیم اتاق جلسه نشستیم که تهیونگ و ی دختر دیگه باهم اومدن اون دیگه کیه مگه منشیش کیونگ نبود؟
رونا:رایان
÷بله خانم
رونا:اون خانمه کیه
÷منشی جدید آقای کیم هستن
رونا:مگه کیونگ نبود
÷چرا ولی کیونگ الان منشی کله
رونا:آها فهمیدم
راوی ویو:
خلاصه جلسه تموم شد
رونا ویو:
ساعت ۸ شب بود پایین متنظر بودم آقا بیاد رفتم بالا بدون در زدن رفتم اتاقش که یهو......
..........
ساعت ۶صبح:
تهیونگ ویو:
با زنگ گوشی بیدار شدم دیدم رونا از پشت بغلم کرده قلبم تند تند میزد انگار نمیخواستم از بغلش بیام بیرون اروم دستاشو باز کردم حاظر شدم و رفتم پایین صبحانه درست کردم داشتم میخوردم که دیدم رونا حاظر شده اومده پایین
رونا:سلام
ته:سلام
رونا: بدون من میخوری
ته:آره
رونا:اصرار میکردی هم نمیخواستم بخورم گشنم نیس ..خب جنابالی اگه صبحانه تون تموم شد میاین بریم
ته:ایششش چقد غر میزنی بریم
رونا:🙄
سوار ماشین شدیم و رفتیم شرکت که جیمین اومد اتاقم
ته:سلام
جیمین: سلام
ته:چیشد کار سومی رو جور کردی؟
جیمین: اممم خب میونگ(منشی تهیونگ) برای منشی کل انتخاب شد و سومی منشی تو شد
ته:عالیه دستت درد نکنه
جیمین: خواهش میکنم الاناست که سومی بیاد
ته:باشه
جیمین رفت و چند مین بعد سومی اومد
سومی:سلام عشقم
ته:سلام عزیزم
همو بغل کردیم و جدا شدیم
ته:چطوری نفسم
همو بوسیدیم
سومی: خوبم عشقم راستش خیلی خوشحالم قراره کل روز رو پیشت باشم
ته:منم عزیزم ولی عشقم باید توی شرکت مثل منشی و رئیس باشیم
سومی: هوفف باشه ...امشب شام میای خونه مامان بابام نیستن
ته:باشه عشقم امشب رو میام
سومی:دوست دارم
ته:منم عزیزم
بعد به سومی توضیح دادم باید چیکار بکنه
رونا ویو:
با زنگ گوشیم بیدار شدم لباس پوشیدم و رفتم پایین داشت بدون من صبحانه میخورد ایششش بعد رفتیم شرکت رایان اومد اتاقم
رایان:سلام خانم
رونا:سلام
رایان:خب..برنامتون رو بگم؟
رونا:آره اره بگو
÷الان با شرکت SLS جلسه دارید بعد باید طرح ها رو تایید کنید
رونا:اوم باشه شرکته که گفتی کی میاین
÷الان باید بریم
رونا:آها باشه پس بریم
رفتیم اتاق جلسه نشستیم که تهیونگ و ی دختر دیگه باهم اومدن اون دیگه کیه مگه منشیش کیونگ نبود؟
رونا:رایان
÷بله خانم
رونا:اون خانمه کیه
÷منشی جدید آقای کیم هستن
رونا:مگه کیونگ نبود
÷چرا ولی کیونگ الان منشی کله
رونا:آها فهمیدم
راوی ویو:
خلاصه جلسه تموم شد
رونا ویو:
ساعت ۸ شب بود پایین متنظر بودم آقا بیاد رفتم بالا بدون در زدن رفتم اتاقش که یهو......
..........
- ۱۰.۶k
- ۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط