زخم کهنه

زخم کهنه
پارت ۲۳
بیهوده ای !!! پدر دائم الخمرش بیاد یا برادر دزدی که خودش دودستی تقدیمش کرده بود یا حتی مادر خوشگذرونش که توی بچگی ولش کرده بود ؟ شاید فقط فقط شاید یک صدم درصد یی جونگ بهش اهمیت می داد اونم یه پسر پونزده ساله بیشتر نبود . چه کاری از دست برمی اومد ؟ اینطوری نبود که اینجا بهش بد بگذره ... خیلی هم خوب بود. فقط حس دوست داشته نشدن از صبح گلوش رو فشار میداد. نفهمید چند دقیقه یا چند ساعت همینطوری به یه نقطه خیره است و فکر میکنه که با صدای باز شدن در تکون آرومی خورد و سرش والا اومد
بالا اومد. با وارد شدن تهیونگ همیشه اخمویی که عمرا فکرشو میکرد اول چند ثانیه گیج پلک زد و بعد از روی تخت بلند شد و به سمتش رفت سلام! چند لحظه سکوت و نگاه پسر روبروش و بعد جوابش رو شنید : سلام !! و دوباره سکوت شد. سومین منتظر بهش خیره مونده بود. _میتونی بیای بیرون اوه ! اومده بود اینجا تا اینو بگه؟ نه تنها سومین بلکه خود تهیونگ هم از سرش عبور کرد. دقیقا برای چی اینجا بود ؟ سومین لبخند زد پدرت رفت؟ و دقیقا بعد از گفتن جمله متوجه شد. چی گفته. قبل از اینکه چشمهای کیونگسو گرد بشه اخمی کرد : چی ؟ سومین تند تند پلک زد. اصلا آدمی نبود که بتونه دروغ بگه یا ماستمالی کنه. فقط بعد از اعلام شکست درونی گفت هیچی... پدر منو از کجا دیدی؟ همینطوری بار... جواب منو درست بده! سومین سر بلند کرد و نگاهش کرد . خب این مرد جوان واقعا عصبانی بنظر میرسید حتی از روزی که مینسو حساب هاشو خالی کرده بود بیشتر . ... یه روز ، دیدمشون...;
یه روز ، دیدمشون و ماجرا رو براش تعریف کرد چند دقیقه سکوت بود و کیونگسو عصبانیتش کمتر شده بود اما هنوزم صدای تهیونگ بلند بود. دستی بین موهاش کشید و گفت فقط یه کار ازت خواستم . سومین با لبهایی آویزون :گفت ولی مجبور بودم - اجازه نداد حرفشو تموم کنه دستشو توی هوا تکونی داد و رفت. خب سومین از اول صبح به اندازه کافی ناراحت بود ... روزش تکمیل شد ! حالا هم روی تاب گوشه حیاط که احتمالا هیچکس جز خودش ازش استفاده نمیکرد نشسته بود و بی اونکه هدفی داشته باشه به نقطه ای نامعلوم خیره مونده بود تاب هم میخورد ! حواسش نبود از کی داره به کیونگسو و قیافه ناراحتش موقع رفتن از اون اتاق کنه اما حالا خودش هم میخواست نمیتونست به چیز فکر می دیگری فکر کنه... غرق در فکر بود ولی رد شدن سایه ای از گوشه ی چشمش دور نموند برگشت و با دیدن بکهیونی که بدون توجه بهش به سمت درب
دیدگاه ها (۲)

زخم کهنه پارت ۲۴ ورودی میرفت ناخودآگاه از جا پرید به سمتش د...

زخم کهنه پارت ۲۵ کام آن سوییت هارت باید یه چیزی بخوری تا این...

زخم کهنه پارت ۲۲ چهار چند لحظه صورت جذابی که برای اولین بار ...

زخم کهنه پارت ۲۱ سومین لب برچید و ضعیف :گفت هر چی فشارش مید...

زخم کهنه پارت ۱۹ لحن تهیونگ شوخی خیلی پنهانی در اعماقش داشت ...

زخم کهنه پارت ۳۸ می زد. چند لحظه به هم خیره موندن و تهیونگ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط