پدر خوانده پارت ۲
_______________
ویو ا/ت
_امروز یه جلسه مهم داری
+اهوم تو هم امروز قراره کافه ی خودت رو باز کنی
_اره موفق باشی
+همینطور فایتینگ
_فایتینگ..... عه رسیدیم
+مطمعنی کمکی نمیخوایی میتونم یکی رو....
_نه خودم از پسش برمیام😊
+باشه عزیزم خداحافظ
_خداحافظ
کوک رفت و منم رفتم داخل کافه کلی کار دارم ساعت ۱۲ کافه رو باید باز کنم بهتره شروع کنم رفتم لباسام رو عوض کردم و شروع به تمیز کاری کردم چون تو طول هفته تمیزش کردم زیاد وقتم واسه تمیزکاری نرفت بعد از اون شروع به درست کردن کیک و نوشیدنی کردم ساعتای ۱۱ تمام کارام رو کردم ایول ۱ ساعت هم وقت اضافه آوردم رفتم یکم به سر و وضع خودم رسیدم و منو ها رو روی میز گذاشتم و خودمم نشستم که صدای باز شدن در اومد سرم رو بالا آوردم که دیدم اناعه(دوست بچگی ا/ت علامتش ÷)
÷سلاممممم
_اناااا*همو بغلش کردن
÷خیلیی دلم برات تنگ شده بود معلومه کجایی؟
_ببخشید سرگرم کارای کافه بودم
÷ا/ت توکه پدرت پولداره چرا کار میکنی ها اونم همچین کارای حداقل برو کمک پدرت
_انااا دربارش هزار بار حرف زدیم من میخوام رو پاهای خودم وایسم بعدشم من مطمعنم نمیتونم تو شرکتی مثل اونجا قبول شم
÷معلوم هست چی داری میگی رئیس شرکت پدرته ها
_اره ولی اینجوری ناعادلانه میشه بقیه باید کلی سختی بکشن و کارآموزی بکشن تا بتونن تو این شرکت قبول شن بعد من راحت بیام اونجا کار کنم؟
÷از دست تو راستی ساعت!!!!!..... خوب ۱ دقیقه ی دیگه باید باز کنی
_چییی باشه زود باش
(خوب من نمیدونم افتتاحیه چطوریه پس ازش میگذرم)
زمان زیادی نگذشت که کافه پر شد از مشتری اولش واسم سخت بود دست تنها ولی عادت کردم ولی دیدم..........
ویو ا/ت
_امروز یه جلسه مهم داری
+اهوم تو هم امروز قراره کافه ی خودت رو باز کنی
_اره موفق باشی
+همینطور فایتینگ
_فایتینگ..... عه رسیدیم
+مطمعنی کمکی نمیخوایی میتونم یکی رو....
_نه خودم از پسش برمیام😊
+باشه عزیزم خداحافظ
_خداحافظ
کوک رفت و منم رفتم داخل کافه کلی کار دارم ساعت ۱۲ کافه رو باید باز کنم بهتره شروع کنم رفتم لباسام رو عوض کردم و شروع به تمیز کاری کردم چون تو طول هفته تمیزش کردم زیاد وقتم واسه تمیزکاری نرفت بعد از اون شروع به درست کردن کیک و نوشیدنی کردم ساعتای ۱۱ تمام کارام رو کردم ایول ۱ ساعت هم وقت اضافه آوردم رفتم یکم به سر و وضع خودم رسیدم و منو ها رو روی میز گذاشتم و خودمم نشستم که صدای باز شدن در اومد سرم رو بالا آوردم که دیدم اناعه(دوست بچگی ا/ت علامتش ÷)
÷سلاممممم
_اناااا*همو بغلش کردن
÷خیلیی دلم برات تنگ شده بود معلومه کجایی؟
_ببخشید سرگرم کارای کافه بودم
÷ا/ت توکه پدرت پولداره چرا کار میکنی ها اونم همچین کارای حداقل برو کمک پدرت
_انااا دربارش هزار بار حرف زدیم من میخوام رو پاهای خودم وایسم بعدشم من مطمعنم نمیتونم تو شرکتی مثل اونجا قبول شم
÷معلوم هست چی داری میگی رئیس شرکت پدرته ها
_اره ولی اینجوری ناعادلانه میشه بقیه باید کلی سختی بکشن و کارآموزی بکشن تا بتونن تو این شرکت قبول شن بعد من راحت بیام اونجا کار کنم؟
÷از دست تو راستی ساعت!!!!!..... خوب ۱ دقیقه ی دیگه باید باز کنی
_چییی باشه زود باش
(خوب من نمیدونم افتتاحیه چطوریه پس ازش میگذرم)
زمان زیادی نگذشت که کافه پر شد از مشتری اولش واسم سخت بود دست تنها ولی عادت کردم ولی دیدم..........
۷.۵k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.