♡flower of evil♡
♡flower of evil♡
part:9
سریع دستشو گذاشتم رو شونم کوک لنگون لنگون میرف منم مجبور بودم ک یواش برم یواش یواش از پله ها رفتیم پایین کوک رو گذاشتم تو ماشین و رفتم بالا جیهوپ رو هم بلند کردم و آوردم پایین اون رو هم گذاشتم تو ماشین کنار کوک دوتا شون ناله میکردن(ها:/)
رفتم پشت فرمون پا گذاشتم رو گاز و رفتم بیمارستان کوک و جیهوپ رو بردن داخل یه اتاق منم رفتم رو یکی از صندلی ها نشستم زانو هامو بغل کردم نگران بودم ک دیگه کوک و نبینم ک با صدای یکی ب خودم اومدم
#: چرا گریه میکنی؟
ا.ت: هق چون.. چون هق کوک.. بخاطر من هق جون خودشو هق ب خطر انداخت هقققق
#: نگران نباش کوک خوب میشه
#: راستی ت چیکاره کوکی؟
ا.ت: هق من.. من فقط هق همکار کوکم هققق
#: ولی کوک خیلی ازت تعریف میکنه
ا.ت: هق تو.. تو چیکاره هق کوکی هققق
#: من پسر عموی کوکم
ا.ت: هق اسمت چیه هق
#: جیمین
اشکامو پاک کردم
ا.ت: من ا.ت هستم خوشبختم*خنده ریز
جیمین: همچنین
یهو در اتاق باز شد و دکتر اومد بیرون
ا.ت: حالشون خوبه*بغض
دکتر: حالشون خوبه فقط یکم بدنشون کوفته شده باید استراحت کنن وقتی ک سرمشون تموم شد میتونن برن البته باید داروهاشون رو بخورن
ا.ت: خیلی ممنونم حتما دارو هاشون رو میخرم
جیمین: ممنون
جیمین: ا.ت من میرم دارو هارو میخرم باشه
ا.ت: باشه
ا.ت: منم میرم پیش کوک و جیهوپ
اونا داشتن میخندیدن وقتی من رفتم داخل شروع کردن ب ناله کردن(جانم:/)
ا.ت: چرا وقتی من اومدم شوع کدید ب داد و بیداد کردن
کوک: آییی وقعا فکم درد میکنه
جیهوپ: آییی منم دستم درد میکنه
منم ی فکری ب سرم زد رفتم کنار کوک نشستم فقط بهش زل زده بودم
کوک: چیه آدم ندیدی
ا.ت: ن
بعد چند دقیقه یکم ادا در آوردم
ا.ت: آیی چرا یهو سرم درد گرفت آخ
کوک: ا.ت خوبی
ا.ت: ن حالم خوب نیست
خودم زدم ب بیهوشی
کوک: ا.ت... ا.ت... دکتر بیا لطفا
ا.ت:*خنده
نمیتوسم خودمو بگیرم خندم گرفت
کوک: خیلی بیشوری ترسیدم
ا.ت: تو هم منو اذیت کردی منم حق داشتم
جیهوپ که تا الان داشت مارو نگا میکرد خندش گرفت
جیهوپ: شما دوتا چقدر بامزه اید*خنده
کوک: بریم خونه به حسابت میرسم*خنده شیطانی
ا.ت: بی ادب مثلا دوستت اینجا نشسته
جیمین: اوه.. میبینم دارید دعوا میکنید
ا.ت: تو از کی اینجایی
جیمین: پنج دقیقه میشه
کوک: شما همو میشناسید
ا.ت: بعدا واست توضیح میدم:/
کوک: باشه
جیهوپ: سرممون تموم شد ا.ت میشه پرستار رو صدا کنی؟
ا.ت: باشه
ا.ت رفت
جیهوپ: کوک تو کی میخوای بهش اعتراف کنی
کوک: هنوز نمیدونم
جیمین: بلاخره باید بهش اعتراف کنی
کوک: اگه قبول نکرد چی
جیمین: ا.ت داره میاد بعدا در موردش حرف میزنیم
کوک: باشه
ا.ت: خب خب مستر جئون میبینم خونه کی کی رو اذیت میکنح
کوک: باشه ولی خودتو آماده کن*خنده شیطانی
ا.ت: بی تربیت
پرستار سرم دست کوک رو در آورد و روش پنبه گذاشت بعد رفت سراغ جیهوپ سرم رو از دست جیهوم در آورد و روش پنبه گذاشت بعد رفت
کوک: اخی این سرم کوفتی تموم شد
جیهوپ: اره اصن حوصلشو نداشتم
یاح یاح بازم شرط
لایک 40
کامنت50
part:9
سریع دستشو گذاشتم رو شونم کوک لنگون لنگون میرف منم مجبور بودم ک یواش برم یواش یواش از پله ها رفتیم پایین کوک رو گذاشتم تو ماشین و رفتم بالا جیهوپ رو هم بلند کردم و آوردم پایین اون رو هم گذاشتم تو ماشین کنار کوک دوتا شون ناله میکردن(ها:/)
رفتم پشت فرمون پا گذاشتم رو گاز و رفتم بیمارستان کوک و جیهوپ رو بردن داخل یه اتاق منم رفتم رو یکی از صندلی ها نشستم زانو هامو بغل کردم نگران بودم ک دیگه کوک و نبینم ک با صدای یکی ب خودم اومدم
#: چرا گریه میکنی؟
ا.ت: هق چون.. چون هق کوک.. بخاطر من هق جون خودشو هق ب خطر انداخت هقققق
#: نگران نباش کوک خوب میشه
#: راستی ت چیکاره کوکی؟
ا.ت: هق من.. من فقط هق همکار کوکم هققق
#: ولی کوک خیلی ازت تعریف میکنه
ا.ت: هق تو.. تو چیکاره هق کوکی هققق
#: من پسر عموی کوکم
ا.ت: هق اسمت چیه هق
#: جیمین
اشکامو پاک کردم
ا.ت: من ا.ت هستم خوشبختم*خنده ریز
جیمین: همچنین
یهو در اتاق باز شد و دکتر اومد بیرون
ا.ت: حالشون خوبه*بغض
دکتر: حالشون خوبه فقط یکم بدنشون کوفته شده باید استراحت کنن وقتی ک سرمشون تموم شد میتونن برن البته باید داروهاشون رو بخورن
ا.ت: خیلی ممنونم حتما دارو هاشون رو میخرم
جیمین: ممنون
جیمین: ا.ت من میرم دارو هارو میخرم باشه
ا.ت: باشه
ا.ت: منم میرم پیش کوک و جیهوپ
اونا داشتن میخندیدن وقتی من رفتم داخل شروع کردن ب ناله کردن(جانم:/)
ا.ت: چرا وقتی من اومدم شوع کدید ب داد و بیداد کردن
کوک: آییی وقعا فکم درد میکنه
جیهوپ: آییی منم دستم درد میکنه
منم ی فکری ب سرم زد رفتم کنار کوک نشستم فقط بهش زل زده بودم
کوک: چیه آدم ندیدی
ا.ت: ن
بعد چند دقیقه یکم ادا در آوردم
ا.ت: آیی چرا یهو سرم درد گرفت آخ
کوک: ا.ت خوبی
ا.ت: ن حالم خوب نیست
خودم زدم ب بیهوشی
کوک: ا.ت... ا.ت... دکتر بیا لطفا
ا.ت:*خنده
نمیتوسم خودمو بگیرم خندم گرفت
کوک: خیلی بیشوری ترسیدم
ا.ت: تو هم منو اذیت کردی منم حق داشتم
جیهوپ که تا الان داشت مارو نگا میکرد خندش گرفت
جیهوپ: شما دوتا چقدر بامزه اید*خنده
کوک: بریم خونه به حسابت میرسم*خنده شیطانی
ا.ت: بی ادب مثلا دوستت اینجا نشسته
جیمین: اوه.. میبینم دارید دعوا میکنید
ا.ت: تو از کی اینجایی
جیمین: پنج دقیقه میشه
کوک: شما همو میشناسید
ا.ت: بعدا واست توضیح میدم:/
کوک: باشه
جیهوپ: سرممون تموم شد ا.ت میشه پرستار رو صدا کنی؟
ا.ت: باشه
ا.ت رفت
جیهوپ: کوک تو کی میخوای بهش اعتراف کنی
کوک: هنوز نمیدونم
جیمین: بلاخره باید بهش اعتراف کنی
کوک: اگه قبول نکرد چی
جیمین: ا.ت داره میاد بعدا در موردش حرف میزنیم
کوک: باشه
ا.ت: خب خب مستر جئون میبینم خونه کی کی رو اذیت میکنح
کوک: باشه ولی خودتو آماده کن*خنده شیطانی
ا.ت: بی تربیت
پرستار سرم دست کوک رو در آورد و روش پنبه گذاشت بعد رفت سراغ جیهوپ سرم رو از دست جیهوم در آورد و روش پنبه گذاشت بعد رفت
کوک: اخی این سرم کوفتی تموم شد
جیهوپ: اره اصن حوصلشو نداشتم
یاح یاح بازم شرط
لایک 40
کامنت50
۹۴.۷k
۱۹ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.