وانشات"عاشق بودن جرم نیست"
وانشات"عاشق بودن جرم نیست"
pt: 17
تهیونگ: چیشده خانومی
ا.ت: هیچی فق حصلم سر رفتح
تهیونگ: بیا بریم قدم بزنیم
ا.ت: باش بریم
بلند شدم دست تهیونگ رو گرفتم و رفتم بیرون داشتیم قدم میزدم ک استاد صدامون زد
استاد: بچه ها ما فقط امشب اینجا میمونیم و فردا برمیگردیم
همه: چقد زود گذشت
استاد: امشب ساعت 3 راه میوفتیم حالا برید خوش بگذرونید
همه رفتم منو تهیونگ هم داشتیم قدم میزدیم ک یه پیام واسم اومد
(مکالمه:
#فردا ساعت 3 تو کافه وون میبینمت
ا.ت: نمیتونم بیام
#اگه نیای آقای کیم میمیره
ا.ت: ب.. باشه میام فقط کاری ب اون نداشته باش
#پس میبینمت
ا.ت: همچنین
پایان مکالمه)
تهیونگ: ا.ت کی بود
ا.ت: چیزه لیسا بود
تهیونگ : راست میگی
ا.ت: ا.. اره مگه میشه به تو دروغ بگم
تهیونگ: باشه عشقم
ا. ت: هوا چقد سرده
تهیونگ: بیا بغلم
تهیونگ بغلم کرد تو بغلش احساس آرامش میکردم کاملا گرمم شده بود دست های مردونشو رو دور کمرم حس میکردم
ا.ت: بریم داخل کلبه
تهیونگ: بش
رفتیم داخل کلبه
ا.ت: تهیونگ من میرم حموم
تهیونگ: میشه منم بیام
ا.ت: نخیرم نمیشه بشین همینجا
تهیونگ: باشهههه
یه لباس از چمدونم برداشتم گذاشتم رو تخت و رفتم حموم بعد از 5 دقیقه اومدم بیرون(کیا منحرف شدن؟ ا.ت حوله تنشه😂)
لباسام رو پوشیدم دیدم تهیونگ رو کاناپه خوابش برده
ا.ت: اخی چرا رو کاناپه خوابیده
یه پتو و بالش واسش آرودم یواش سرش رو بلند کردم و گذاشتم رو بالش پاهاش رو هم گذاشتم رو کاناپه پتو رو کشیدم روش و با دو رفتم خونه کیم جو
ا.ت: سشوارتو واسم بیار
کیم جو: زبونتو موش خورده
ا.ت: عاها یادم رف سلام کنم.. سلام
کیم: حالا شد
سشوارش رو واسم آورد موهام رو خشک کردم
کیم جو: چرا تو کلبه خودتون موهاتو خشک نکردی
ا.ت: تهیونگ خواب بود نمیخواستم بیدار شه
کیم جو: چه عجب باهاش مهربون شدی
ا.ت: مثلا شوهرمه
کیم جو: ا.ت احساس میکنم حالت خوب نیس
ا.ت: اره حالم خوب نیس
کیم جو: چیشده؟(بچه ها کیم جو مینویسم کیم اوک)
ا.ت: دیروز یه شماره ناشناس بهم زنگ زد.....................................
کیم: حالا باید چیکار کنی؟
ا.ت: نمد
یاح یاح دوباره خماری اینبار خماری دو هفتس
شرط نداریم
pt: 17
تهیونگ: چیشده خانومی
ا.ت: هیچی فق حصلم سر رفتح
تهیونگ: بیا بریم قدم بزنیم
ا.ت: باش بریم
بلند شدم دست تهیونگ رو گرفتم و رفتم بیرون داشتیم قدم میزدم ک استاد صدامون زد
استاد: بچه ها ما فقط امشب اینجا میمونیم و فردا برمیگردیم
همه: چقد زود گذشت
استاد: امشب ساعت 3 راه میوفتیم حالا برید خوش بگذرونید
همه رفتم منو تهیونگ هم داشتیم قدم میزدیم ک یه پیام واسم اومد
(مکالمه:
#فردا ساعت 3 تو کافه وون میبینمت
ا.ت: نمیتونم بیام
#اگه نیای آقای کیم میمیره
ا.ت: ب.. باشه میام فقط کاری ب اون نداشته باش
#پس میبینمت
ا.ت: همچنین
پایان مکالمه)
تهیونگ: ا.ت کی بود
ا.ت: چیزه لیسا بود
تهیونگ : راست میگی
ا.ت: ا.. اره مگه میشه به تو دروغ بگم
تهیونگ: باشه عشقم
ا. ت: هوا چقد سرده
تهیونگ: بیا بغلم
تهیونگ بغلم کرد تو بغلش احساس آرامش میکردم کاملا گرمم شده بود دست های مردونشو رو دور کمرم حس میکردم
ا.ت: بریم داخل کلبه
تهیونگ: بش
رفتیم داخل کلبه
ا.ت: تهیونگ من میرم حموم
تهیونگ: میشه منم بیام
ا.ت: نخیرم نمیشه بشین همینجا
تهیونگ: باشهههه
یه لباس از چمدونم برداشتم گذاشتم رو تخت و رفتم حموم بعد از 5 دقیقه اومدم بیرون(کیا منحرف شدن؟ ا.ت حوله تنشه😂)
لباسام رو پوشیدم دیدم تهیونگ رو کاناپه خوابش برده
ا.ت: اخی چرا رو کاناپه خوابیده
یه پتو و بالش واسش آرودم یواش سرش رو بلند کردم و گذاشتم رو بالش پاهاش رو هم گذاشتم رو کاناپه پتو رو کشیدم روش و با دو رفتم خونه کیم جو
ا.ت: سشوارتو واسم بیار
کیم جو: زبونتو موش خورده
ا.ت: عاها یادم رف سلام کنم.. سلام
کیم: حالا شد
سشوارش رو واسم آورد موهام رو خشک کردم
کیم جو: چرا تو کلبه خودتون موهاتو خشک نکردی
ا.ت: تهیونگ خواب بود نمیخواستم بیدار شه
کیم جو: چه عجب باهاش مهربون شدی
ا.ت: مثلا شوهرمه
کیم جو: ا.ت احساس میکنم حالت خوب نیس
ا.ت: اره حالم خوب نیس
کیم جو: چیشده؟(بچه ها کیم جو مینویسم کیم اوک)
ا.ت: دیروز یه شماره ناشناس بهم زنگ زد.....................................
کیم: حالا باید چیکار کنی؟
ا.ت: نمد
یاح یاح دوباره خماری اینبار خماری دو هفتس
شرط نداریم
۴۹.۸k
۱۹ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.