♡flower of evil♡
♡flower of evil♡
part:10
(بچه ها ببخشید جیمین اسم دشمن کوک چون حالم یکم بد بود به جای جین جیمین نوشتم خلاصه ک بگم جین پسر عموی کوک ن جیمین)
ا.ت: خب زر زدناتون تموم شد
کوک: ن هنوز یکم موندح*خنده شیطانی
جیهوپ: مال من ک تموم شد ولی فک کنم شما برید خونه ت بد بخت میشی*خنده ریز
کوک: راس میگح
ا.ت: حیح
کوک: هنوز امروزو یادم نرفته ها
ا.ت: یااا کوک ولم کن دیگه امروز ب اندازه کافی زجر کشیدم
کوک: راس میگی ببخشید*خنده دندون نما
ا.ت: خاعش
جیهوپ: خب بریم دیگه
کوک: راس میگه بریم
کوک: جین تو هم با ما میای
جین: ن ممنون خودم ماشین آوردم
کوک: باشه
ا.ت: از دیدنت خوشحال شدم جین شی خدافز
جین: خدافز
کوک: خدافز مواظب خودت باش
جین: تو هم همینطور داداش
جیهوپ: خدافز همگی
جین و کوک و ا.ت: خدافز
منو کوک سوار ماشین خودمون شدیم جیهوپ سوار ماشین خودش شد جین هم سوار ماشین خودش شد توی راه سکوت مرگباری بینمون برقرار بود ک کوک اونو شکست
کوک: ا.ت حالت خوبه؟
ا.ت: اره چطور؟
کوک: اخه حرفی نمیزنی
ا.ت: چ حرفی بزنم راجب اتفاقات امروز بگم*بغض
کوک: ببخشید
دیگه بعد از این هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد
🚗
🚗
🚗
🚗
🚗
🚗
🚗
🚗
🚗
🚗
🚗
🚗
بعد چند مین رسیدیم خونه از ماشین پیاده شدم و بدون توجه به کوک رفتم تو اتاقم که یکی در زد
ا.ت: کیه*بغض
کوک: ا.ت درو باز کن کارت دارم
ا.ت: بیا تو
کوک اومد تو و درو بست
کوک: ا.ت میشه امشب بریم بیرون میخوام چیز مهمی رو بهت بگم
ا.ت: باشه فعلا من میرم ی دوش میگیرم
کوک: باشه تا نیم ساعت دیگه آماده باش(مثلا ساعت 7:30)
ا.ت: باشه
کوک رفت بیرون منم لباسامو در آوردم و رفتم حموم اومدم بیرون یه تیپ اسپرت زدم(اسلاید دوم لباس ا.ت) آرایش ملایم کردم گوشیمو برداشتم و رفتم بیرون کوک رو دیدم ک لباس لش تنش بود این اولین باری بود ک کوک رو با لباس لش میدیدم رفتم پیشش
ا.ت: دیر ک نشد
کوک: ن هنو 5 دقیقه مونده
ا.ت: با این لباسا فاز گنگ گرفتی
کوک: ن باو فقد لحن حرف زدنم فرق کردح
ا.ت: حیح
ا.ت: میشه دیگه اینطوری حرف نزنی
کوک: چون تو میگی باشه(یاد سریال آنتن افتادم😂💔)
ا.ت:*لبخند
رفتیم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم رسیدیم ب ی رستوران بزرگ رفتیم به بخش vip غذامون رو سفارش دادیم
کوک: خب ا.ت میخواستم امشب چیز خیلی مهمی رو بهت بگم
ا.ت: خب بگو
کوک: آخه هنوز زوده بعد شام بهت میگم
ا.ت: باشه
بعد از نیم ساعت غذامون رو آوردن شاممون تموم شد گارسون اومد میز رو جمع کرد
ا.ت: خب حرفت چی بود الان بگو
کوک: باشه
کوک دستشو کرد تو جیبش ی جعبه کوچیک از تو جیبش در آورد و جلوم زانو زد باورم نمیشد ک یه روز این اتفاق بیوفته
کوک: خانم یانگ ا.ت میشه عشق ابدی من شی؟!
ا.ت: ب.. باورم نمیشه
ا.ت: ا.. اره*اشک شوق
(بچه ها این فیک 17 تا پارت داره خب)
کوک حلقه رو دستم کرد از خوشحالی بغلم کرد
ا.ت: بسه لهم کردی
کوک: اخه خیلی خوشحالم
ا.ت: منم همینطور
کوک: ولی امروز رو یادم نرفته*خنده شیطانی
ا.ت: یااا کوک
کوک: وقتی رفتیم خونه تنبیهت میکنم
ا.ت: بی تر ادب
یاح یاح خماری😈
شرط
50لایک
30کامنت
لطفا کامنت با عدد پر نکنید
part:10
(بچه ها ببخشید جیمین اسم دشمن کوک چون حالم یکم بد بود به جای جین جیمین نوشتم خلاصه ک بگم جین پسر عموی کوک ن جیمین)
ا.ت: خب زر زدناتون تموم شد
کوک: ن هنوز یکم موندح*خنده شیطانی
جیهوپ: مال من ک تموم شد ولی فک کنم شما برید خونه ت بد بخت میشی*خنده ریز
کوک: راس میگح
ا.ت: حیح
کوک: هنوز امروزو یادم نرفته ها
ا.ت: یااا کوک ولم کن دیگه امروز ب اندازه کافی زجر کشیدم
کوک: راس میگی ببخشید*خنده دندون نما
ا.ت: خاعش
جیهوپ: خب بریم دیگه
کوک: راس میگه بریم
کوک: جین تو هم با ما میای
جین: ن ممنون خودم ماشین آوردم
کوک: باشه
ا.ت: از دیدنت خوشحال شدم جین شی خدافز
جین: خدافز
کوک: خدافز مواظب خودت باش
جین: تو هم همینطور داداش
جیهوپ: خدافز همگی
جین و کوک و ا.ت: خدافز
منو کوک سوار ماشین خودمون شدیم جیهوپ سوار ماشین خودش شد جین هم سوار ماشین خودش شد توی راه سکوت مرگباری بینمون برقرار بود ک کوک اونو شکست
کوک: ا.ت حالت خوبه؟
ا.ت: اره چطور؟
کوک: اخه حرفی نمیزنی
ا.ت: چ حرفی بزنم راجب اتفاقات امروز بگم*بغض
کوک: ببخشید
دیگه بعد از این هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد
🚗
🚗
🚗
🚗
🚗
🚗
🚗
🚗
🚗
🚗
🚗
🚗
بعد چند مین رسیدیم خونه از ماشین پیاده شدم و بدون توجه به کوک رفتم تو اتاقم که یکی در زد
ا.ت: کیه*بغض
کوک: ا.ت درو باز کن کارت دارم
ا.ت: بیا تو
کوک اومد تو و درو بست
کوک: ا.ت میشه امشب بریم بیرون میخوام چیز مهمی رو بهت بگم
ا.ت: باشه فعلا من میرم ی دوش میگیرم
کوک: باشه تا نیم ساعت دیگه آماده باش(مثلا ساعت 7:30)
ا.ت: باشه
کوک رفت بیرون منم لباسامو در آوردم و رفتم حموم اومدم بیرون یه تیپ اسپرت زدم(اسلاید دوم لباس ا.ت) آرایش ملایم کردم گوشیمو برداشتم و رفتم بیرون کوک رو دیدم ک لباس لش تنش بود این اولین باری بود ک کوک رو با لباس لش میدیدم رفتم پیشش
ا.ت: دیر ک نشد
کوک: ن هنو 5 دقیقه مونده
ا.ت: با این لباسا فاز گنگ گرفتی
کوک: ن باو فقد لحن حرف زدنم فرق کردح
ا.ت: حیح
ا.ت: میشه دیگه اینطوری حرف نزنی
کوک: چون تو میگی باشه(یاد سریال آنتن افتادم😂💔)
ا.ت:*لبخند
رفتیم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم رسیدیم ب ی رستوران بزرگ رفتیم به بخش vip غذامون رو سفارش دادیم
کوک: خب ا.ت میخواستم امشب چیز خیلی مهمی رو بهت بگم
ا.ت: خب بگو
کوک: آخه هنوز زوده بعد شام بهت میگم
ا.ت: باشه
بعد از نیم ساعت غذامون رو آوردن شاممون تموم شد گارسون اومد میز رو جمع کرد
ا.ت: خب حرفت چی بود الان بگو
کوک: باشه
کوک دستشو کرد تو جیبش ی جعبه کوچیک از تو جیبش در آورد و جلوم زانو زد باورم نمیشد ک یه روز این اتفاق بیوفته
کوک: خانم یانگ ا.ت میشه عشق ابدی من شی؟!
ا.ت: ب.. باورم نمیشه
ا.ت: ا.. اره*اشک شوق
(بچه ها این فیک 17 تا پارت داره خب)
کوک حلقه رو دستم کرد از خوشحالی بغلم کرد
ا.ت: بسه لهم کردی
کوک: اخه خیلی خوشحالم
ا.ت: منم همینطور
کوک: ولی امروز رو یادم نرفته*خنده شیطانی
ا.ت: یااا کوک
کوک: وقتی رفتیم خونه تنبیهت میکنم
ا.ت: بی تر ادب
یاح یاح خماری😈
شرط
50لایک
30کامنت
لطفا کامنت با عدد پر نکنید
۸۴.۲k
۲۱ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.