اکسهمافیا

#اکسه_مافیا
پارت ۷
ویو کوک
رفتم داخل کلاس که دیدم همه به ا.ت و میون نگاه میکنن میون یه استایل دخترونه و ا.ت هم مثل همیشه یه استایل دارک زده بودن نمیتونم قبول کنم که نگاه همه پسرا رو ا.ته و منم نمیتونم کاری کنم ا.ت متوجه اومدنم شد معلوم بود داره سیع میکنه حواس خودشو پرت کنه که یهو یه پسره رفت اونجا فک کنم از ا.ت اجازه خواست تا بشینه هع معلومه که ا.ت قبول نمیکنه چی چی میبینم ا.ت به یارو اجازه داد بشینه باورم نمیشه عالی شد هر لحظه اعصابم خورد تر میشه چند لحظه گذشت که ا.ت شروع کرد با اون یارو حرف زدن حتی میون هم اولش شوک شد ولی ا.ت یه چیزی بهش گفت و بعد با هم لبخند زدن اون پسره کیه نکنه ..نبابا چشام رو بستم و چند تا نفس عمیق کشیدم چشام رو باز کردم با چیزی که دیدم مغزم سوت کشید پسره دستش رو روی شونه ا.ت گذاشته بود با هم میخندیدن دیگه نمیتونم تحمل کنم رفتم سمت ا.ت دستش رو گرفتم
_بیا کارت دارم
+ولم کن نمیام الان استاد میاد
_نمیکنم گفتم بیا زود میایم
&گفت ولش کن
_تو چیزی نگو ا.ت بریم الان(ا.ت میره چون حس میکرد که هر لحظه ممکنه کوک بزنه تو صورت پسره)
از کلاس رفتیم بیرون که استاد رو دیدیم
_سلام استاد ببخشید ما یه کار فوری پیش اومد یه چند لحظه دیگه برمیگردیم
^باشه فقط زود
+_چشم
ا.ت رو بردم یه گوشه جایی که کسی نبود
+چته بگو
_داری چه غلطی میکنی
+منظورت چیه
_اون پسره
+خو اون پسره چی (تو ذهنش:یس همچی داره درست پیش میره)
_چرا گذاشتی پیشت بشینه
+چرا نزارم مگه چیه بعدشم به تو ربطی نداره
_که به من ربطی نداره ن
+ن
کمرش رو گرفتم و به خودم چسبوندم و به ل.باش حمل.ه ور شدم با تمام وجود ل.ب هاش رو میخورم به سه ثانیه هم نکشد ک خودشو به زور ازم جدا کرد و گفت
+معلوم هست داری چه غلطی میکنی
_دلم برای طعم ل.بات تنگ شده بود
+مگه من بازیچه توم
_ن هیچ وقت اینو بدون به زودی همه چیز رو میفهمی الانم دیگه میتونم با خیال راحت بزارم بری و میدونی که اگه نمیخواستم نمیتونستی ازم جدا شی(اشاره به جدا شده هنگام بو.سه)
+عوضی(با مشت زد تو صورتش)
_اه آخ زورت چه زیاده لعنتی لبته تقصير خودم بود نباید بدون اجازه انجامش میدادم با تموم شدن حرفم ا.ت با سرعت رفت
ویو ا.ت
اون اون ....
شرط =۸لایک ❤️و ۸کامنت 🗨