اکسهمافیا
#اکسه_مافیا
پارت ۹
ویو میون
رفتیم بیرون و داداش ا.ت رسید
*سوار شید
با دیدنش خشکم زد در اصل باید بگم ماتم برد ا.ت گفته بود که داداشش جذابه ولی فک نمیکردم تا این حد جذاب باشه حس عجیبی بود اولین بار بود این حس رو تجربه میکردم
+میوننن میونننن
×ها بله جان
+کجای دختر
×چیزه رفتم تو فکر
+بیا بیا سوار شو
سوار شدیم
×سلام
*سلام
+سلام
*سلام
+میون یه چیزی
×جان
+به چی فک میکردی به یوهاننن(با یه لبخند شیطانی)
×ن بابا یهو یاد یه چیزی افتادم
+چی
×بعدا میگم
یهو بارون گرفت ا.ت سرشو گزاشت رو شونم و منم روی شیشه چشمامون رو بستیم و به صدای بارون گوش دادیم منم زیر چشی به داداشه ا.ت نگاه میکردم
ویو جین
مامان زنگ زد گفت برم دنبال ا.ت و دوستش مثل اینکه امشب قراره با خانواده دوستش شام بخوریم
وقتی رسیدم ا.ت و دوستش بیرون بودن اولین بار بود دوست ا.ت رو میدیدم خیلی خوشگل بود چند لحظه طول کشید سوار شن و معلوم شد میون تو فکر بود وفتی تو ماشین ا.ت اسم یه پسری به اسم یوهان رو اورد ناخوداگاه بهشون نگاه کردم یهو یه بارون شدید گرفت ا.ت و میون کنار کم چشاشون رو بستن تا به صدای بارون گوش بدن هر چند دقیقه ناخوداگاه به میون نگاه میکردم این دختر واقعا خوشگله
* رسیدم
+مرسی
×مرسی
*خواهش دوتا چتر زیر صندلی ه بردارید و برید منم یکم دیگه میام
پیاده شدن چند قدم از ماشین دور شدن که جفتشون برگشتن و میون یه چترو گذاشت تو ماشین
+ما با این میریم تو هم با اون
تا اومدم چیزی بگم چفتشون بدو بدو رفتن اوخی گوگولیا
منم پیاده شدم و رفتم سمت خونه
رفتم داخل
*چی...
شرط =۸لایک❤️، ۸کامنت🗨
پارت ۹
ویو میون
رفتیم بیرون و داداش ا.ت رسید
*سوار شید
با دیدنش خشکم زد در اصل باید بگم ماتم برد ا.ت گفته بود که داداشش جذابه ولی فک نمیکردم تا این حد جذاب باشه حس عجیبی بود اولین بار بود این حس رو تجربه میکردم
+میوننن میونننن
×ها بله جان
+کجای دختر
×چیزه رفتم تو فکر
+بیا بیا سوار شو
سوار شدیم
×سلام
*سلام
+سلام
*سلام
+میون یه چیزی
×جان
+به چی فک میکردی به یوهاننن(با یه لبخند شیطانی)
×ن بابا یهو یاد یه چیزی افتادم
+چی
×بعدا میگم
یهو بارون گرفت ا.ت سرشو گزاشت رو شونم و منم روی شیشه چشمامون رو بستیم و به صدای بارون گوش دادیم منم زیر چشی به داداشه ا.ت نگاه میکردم
ویو جین
مامان زنگ زد گفت برم دنبال ا.ت و دوستش مثل اینکه امشب قراره با خانواده دوستش شام بخوریم
وقتی رسیدم ا.ت و دوستش بیرون بودن اولین بار بود دوست ا.ت رو میدیدم خیلی خوشگل بود چند لحظه طول کشید سوار شن و معلوم شد میون تو فکر بود وفتی تو ماشین ا.ت اسم یه پسری به اسم یوهان رو اورد ناخوداگاه بهشون نگاه کردم یهو یه بارون شدید گرفت ا.ت و میون کنار کم چشاشون رو بستن تا به صدای بارون گوش بدن هر چند دقیقه ناخوداگاه به میون نگاه میکردم این دختر واقعا خوشگله
* رسیدم
+مرسی
×مرسی
*خواهش دوتا چتر زیر صندلی ه بردارید و برید منم یکم دیگه میام
پیاده شدن چند قدم از ماشین دور شدن که جفتشون برگشتن و میون یه چترو گذاشت تو ماشین
+ما با این میریم تو هم با اون
تا اومدم چیزی بگم چفتشون بدو بدو رفتن اوخی گوگولیا
منم پیاده شدم و رفتم سمت خونه
رفتم داخل
*چی...
شرط =۸لایک❤️، ۸کامنت🗨
- ۲.۸k
- ۲۲ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط