اکسهمافیا
#اکسه_مافیا
پارت ۸
ویو ا.ت
اون اون ل.بای منو بو.سید باورم نمیشه مگه من بازیچه شم با حرفی که زد ناخودآگاه یه مشت زدم تو دهنش فک کنم خیلی محکم زدم ولی تقصیر خودش زد با تمام سرعت به سمت کلاس رفتم و نشستم سر جام و کوک هم پشت سرم اومد و اونم نشست سر جاش که یهو پسره گفت
&اسمت ا.ت بود
+اره کیم ا.تم راستی اسم تو چیه
&لی یوهان میگم اکست خیلی عصبی شد
+اره چطور
×ا.ت ل.بات کبود شده
+چیییییییی (دستش رو روی لبش گذاشت )
×فک کنم خیلی محکم میک زده تا ردش بمونه
+میون خفه شو
&راست میگه خو ولی مهم اینه نقشه گرفت
که هر سه تامون برگشتیم به کوک نگاه کردیم که کوک به من چشمک زد(عیجانننن)ایش (از خداتم باشه)و برگشتیم سمت تخته
یهو یاد اون لحظه ای افتادم که گفت" دلم برای طعم ل.بات تنگ شده بود"حقیقتا منم ولی ن نشون نمیدم باید بگه چرا یهو کات کرد
کلاس تموم شد و با یوهان و میون رفتیم بیرون با یوهان آشنا شدیم پسره خوبی بود قرار شد هر روز سه تایی بریم بیرون تا کوک بیشتر احساس حسادت کنه
تو کافه کنار دانشگاه نشسته بودیم که مامانم پیام داد"جین الان میاد دنبال تو و میون بیاید خونه امشب با خانواده میون اینا شام میخوریم "
+میون الان داداشم میاد دنبالمون بریم خونه ما قراره خانوادت هم بیان خونه ما با هم شام میخوریم
×جدی
+اوم
×هه استرس گرفتم
+منم ولی چرا
×نمیدونم
+دقیقا
که یهو گوشیم زنگ خورد جین بود
+الو
*الو کجای
+کافه کنار دانشگاه
*بیاید بیرون
+باش
قطع کردم و گفتم
+اومد پاشو یوهان بعدا میبینیمت
&فعلا
×بعدا میبینیمت فعلا
&فعلا
رفتیم بیرون و جین رسید
ویو میون
رفتیم بیرون و داداش ا.ت رسید
*سوار شید
با دیدنش...
شرط=۸لایک ❤️،۸کامنت 🗨
پارت ۸
ویو ا.ت
اون اون ل.بای منو بو.سید باورم نمیشه مگه من بازیچه شم با حرفی که زد ناخودآگاه یه مشت زدم تو دهنش فک کنم خیلی محکم زدم ولی تقصیر خودش زد با تمام سرعت به سمت کلاس رفتم و نشستم سر جام و کوک هم پشت سرم اومد و اونم نشست سر جاش که یهو پسره گفت
&اسمت ا.ت بود
+اره کیم ا.تم راستی اسم تو چیه
&لی یوهان میگم اکست خیلی عصبی شد
+اره چطور
×ا.ت ل.بات کبود شده
+چیییییییی (دستش رو روی لبش گذاشت )
×فک کنم خیلی محکم میک زده تا ردش بمونه
+میون خفه شو
&راست میگه خو ولی مهم اینه نقشه گرفت
که هر سه تامون برگشتیم به کوک نگاه کردیم که کوک به من چشمک زد(عیجانننن)ایش (از خداتم باشه)و برگشتیم سمت تخته
یهو یاد اون لحظه ای افتادم که گفت" دلم برای طعم ل.بات تنگ شده بود"حقیقتا منم ولی ن نشون نمیدم باید بگه چرا یهو کات کرد
کلاس تموم شد و با یوهان و میون رفتیم بیرون با یوهان آشنا شدیم پسره خوبی بود قرار شد هر روز سه تایی بریم بیرون تا کوک بیشتر احساس حسادت کنه
تو کافه کنار دانشگاه نشسته بودیم که مامانم پیام داد"جین الان میاد دنبال تو و میون بیاید خونه امشب با خانواده میون اینا شام میخوریم "
+میون الان داداشم میاد دنبالمون بریم خونه ما قراره خانوادت هم بیان خونه ما با هم شام میخوریم
×جدی
+اوم
×هه استرس گرفتم
+منم ولی چرا
×نمیدونم
+دقیقا
که یهو گوشیم زنگ خورد جین بود
+الو
*الو کجای
+کافه کنار دانشگاه
*بیاید بیرون
+باش
قطع کردم و گفتم
+اومد پاشو یوهان بعدا میبینیمت
&فعلا
×بعدا میبینیمت فعلا
&فعلا
رفتیم بیرون و جین رسید
ویو میون
رفتیم بیرون و داداش ا.ت رسید
*سوار شید
با دیدنش...
شرط=۸لایک ❤️،۸کامنت 🗨
- ۳.۱k
- ۱۷ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط