(فقط قرار بود بردش باشی) part eighteen
(فقط قرار بود بردش باشی) part eighteen
ا.ت گفت: ممنونم
تهیونگ گفت: به خدمتکار گفتم برات سوپ درست کنه
ا.ت گفت:خیلی وقت بود سوپ نخورده بودم بازم ممنون بخاطر سوپ
از زبان تهیونگ
رفتم پیش ا.ت نشستم از پشت آروم بغلش کردم تو گوشش زمزمه کردم
تهیونگ گفت: خیلی خیلی معذرت میخوام برای دیشب
ا.ت گفت:دارم بهتر میشم مهم نیست دیگه ولی قول بده دیگه زیاده روی نکنی
تهیونگ گفت:باشه چشم عزیزم
خوراکیامو خورد خواستم برم پایین
تهیونگ گفت:عزیزم نرو حرکت نکنی برات بهتره
ا.ت گفت: خوبم
خواستم برم بیرون تهیونگ دستمو گرفت گذاشتم رو تخت
تهیونگ گفت:عزیزم دردت بیشتر میشه
بعد به خدمتکار گفت بیاره خدمتکار آورد یه کیسه آب گرم بود
ا.ت گفت:برای چیه
تهیونگ آوردش گذاشت زیر دلم آروم اروم دست میکشید روش
تهیونگ گفت:بهتر شدی گلم
ا.ت گفت:آره خوبم ممنون
یکی به تلفن تهیونگ زنگ زد تهیونگ جواب داد بعد قطع کرد
ا.ت گفت:کی بود
تهیونگ گفت:مهم نیست فقط گفتن عموم و زن عموم فوت کردن
ا.ت گفت:چی برات مهم نیست حتما پدر و مادر لیا رو میگی
تهیونگ گفت: الان تو مهمتری
ا.ت گفت: نه لباس عوض کن بریم
ا.ت گفت: ممنونم
تهیونگ گفت: به خدمتکار گفتم برات سوپ درست کنه
ا.ت گفت:خیلی وقت بود سوپ نخورده بودم بازم ممنون بخاطر سوپ
از زبان تهیونگ
رفتم پیش ا.ت نشستم از پشت آروم بغلش کردم تو گوشش زمزمه کردم
تهیونگ گفت: خیلی خیلی معذرت میخوام برای دیشب
ا.ت گفت:دارم بهتر میشم مهم نیست دیگه ولی قول بده دیگه زیاده روی نکنی
تهیونگ گفت:باشه چشم عزیزم
خوراکیامو خورد خواستم برم پایین
تهیونگ گفت:عزیزم نرو حرکت نکنی برات بهتره
ا.ت گفت: خوبم
خواستم برم بیرون تهیونگ دستمو گرفت گذاشتم رو تخت
تهیونگ گفت:عزیزم دردت بیشتر میشه
بعد به خدمتکار گفت بیاره خدمتکار آورد یه کیسه آب گرم بود
ا.ت گفت:برای چیه
تهیونگ آوردش گذاشت زیر دلم آروم اروم دست میکشید روش
تهیونگ گفت:بهتر شدی گلم
ا.ت گفت:آره خوبم ممنون
یکی به تلفن تهیونگ زنگ زد تهیونگ جواب داد بعد قطع کرد
ا.ت گفت:کی بود
تهیونگ گفت:مهم نیست فقط گفتن عموم و زن عموم فوت کردن
ا.ت گفت:چی برات مهم نیست حتما پدر و مادر لیا رو میگی
تهیونگ گفت: الان تو مهمتری
ا.ت گفت: نه لباس عوض کن بریم
۱۵.۷k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.