عضو افتخاری پارت ۵۱

#عضو_افتخاری
#پارت_51

یه ساعت ازون ماجرا گذشته بود و پسرا با قرار گذاشتن ما موافقت کرده بودن واقعا فک نمیکردم ری اکشن شون این باشه تهیونگ شاد بودو لز ته دل میخندید

منم همینطور بعد دوسال داشتم از ته دل میخندیدم
دیگه لازم نبود مخفیش کنیم قرار شد بعد ازینکه برگشتن کره قرار گذاشتن مون رو به همه اعلام کنن

منم برنامه ریزی کردم که تشکیلاتو منتقل کنم به سئول


👰دوسال بعد 🤵

دوسال از اون روز میگذره من الان تو کره زندگی میکنم و...

تسا:های سوزیه گور به گور شده امید وارم بری زیر هیجده چرخ هنوز خوابی پلشت خره روز عروسیته مث خرس کپیدی ای خاک تو سر من با این دوست انتخاب کردنم

اها راستی یادم رفت بگم تسا و هاردین دوماهه که باهم ازدواج کردن و به خاطر مراسم عروسی ما اومدن کره

بلهه درست فکر کردین منو تهیونگ داریم ازدواج میکنیم

تسا:گور به( درو باز کرد و دست به سینه گفت) گور به گور شده تو که بیداری پس چرا چیزی نمیگی ها نکنه داری به شب عروسی فک میکنی کلک 😈😂

_گمشو منحرف بدبخت
تسا:منحرف خوشبخت
تسا: عه وی اومد

تهیونگ:سوزی کجاست

تسا:هنوز خوابه

تهیونگ:سوزی هنوز خوابی بلند شو دختر من به جای تو استرس دارم دیر شد

_بیدارم الان میام برو ماشینو روشن کن

تهیونگ:زووود
_باااشه

تسا:منم برم به کارام برسم نیام ببینم کپیدی

_😂تسا کم غر بزن پیر میشی هاردین میره یه زن دیگه میگیره ها

تسا:هاردین غلط میکنه با تو👿

_😂🤣


خلاصه حاضر شدمو تسا به زور لقمه چپوند تو دهنم
...
ادامه دارد