ادامه:
ادامه:
گوشه هواپیما رو زمین نصفه نشستن.امی:«ببخشید اذیتتون کردم»رییس:«خواهش میکنم»-میدونین،دیروز همه خانواده و آشناهمون رفته بودیم یه جا برای شادی کردن و نمیدونم اینجور کارا،بعد...یکم بعد دیدیم که اینا دارن ادا هاشون عجیب میشه...خانواده پا شدن رفتن یه چند نفری هم با ما موند...و خب،از اونجایی که اینا مصـ.رف کرده بودن واسه همین ما هم خبردار نبودیم،بعد اوردن جلومون شـ.راب و الـ.کل و اینا رو اوردن گذاشتن و منم از روی غفلت متاسفانه برداشتم خوردم،ولی!...چون معده من اینجور چیزا رو نمیکشه برای اینکه زود بیرون بریزم معذرت میخوام بالا اوردم/-خب.../-هیچی دیگه همین/-مطمئنی مقداریش وارد بدنت نشده؟/-چرا😟/-پس دلیل این علائم سردرد و تهوع از جمله فراموشیت میتونه مصرف الـ.کل باشه،بهت مرخصی میدم بری استراحت کنی/-نه قربان نیازی نیست حال من خیلی خوبه/-آره...از رنگ و روت مشخصه که خوبی،گفتم برو استراحت کن/-قربان...من تا به حال مرخصی نگرفتم و نخواهم گرفت،اگه دیدم حال و اوضاعم ناخوش احوال شد به اطلاعتون میرسونم،فقط یه خواهشی که ازتون دارم لطفا این موضوع بین من و شما بمونه/-امجدی چرا باید به بقیه بگم؟تازه،تو عمدی نخوردی،کسی که عمدی بخوره حرامه چرا باید به بقیه بگم؟منو مثل برادرت بدون،خب...اگه دیدی حالت خراب تر شد به من بگو که مرخصت کنم،امجدی منه باخ،حتمانا/-چشم قربان/-میبینمت/پا شد رفت.امجدی ناراحت تو فکر موند.
گوشه هواپیما رو زمین نصفه نشستن.امی:«ببخشید اذیتتون کردم»رییس:«خواهش میکنم»-میدونین،دیروز همه خانواده و آشناهمون رفته بودیم یه جا برای شادی کردن و نمیدونم اینجور کارا،بعد...یکم بعد دیدیم که اینا دارن ادا هاشون عجیب میشه...خانواده پا شدن رفتن یه چند نفری هم با ما موند...و خب،از اونجایی که اینا مصـ.رف کرده بودن واسه همین ما هم خبردار نبودیم،بعد اوردن جلومون شـ.راب و الـ.کل و اینا رو اوردن گذاشتن و منم از روی غفلت متاسفانه برداشتم خوردم،ولی!...چون معده من اینجور چیزا رو نمیکشه برای اینکه زود بیرون بریزم معذرت میخوام بالا اوردم/-خب.../-هیچی دیگه همین/-مطمئنی مقداریش وارد بدنت نشده؟/-چرا😟/-پس دلیل این علائم سردرد و تهوع از جمله فراموشیت میتونه مصرف الـ.کل باشه،بهت مرخصی میدم بری استراحت کنی/-نه قربان نیازی نیست حال من خیلی خوبه/-آره...از رنگ و روت مشخصه که خوبی،گفتم برو استراحت کن/-قربان...من تا به حال مرخصی نگرفتم و نخواهم گرفت،اگه دیدم حال و اوضاعم ناخوش احوال شد به اطلاعتون میرسونم،فقط یه خواهشی که ازتون دارم لطفا این موضوع بین من و شما بمونه/-امجدی چرا باید به بقیه بگم؟تازه،تو عمدی نخوردی،کسی که عمدی بخوره حرامه چرا باید به بقیه بگم؟منو مثل برادرت بدون،خب...اگه دیدی حالت خراب تر شد به من بگو که مرخصت کنم،امجدی منه باخ،حتمانا/-چشم قربان/-میبینمت/پا شد رفت.امجدی ناراحت تو فکر موند.
۲.۸k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.