ادامه پارت قبلی:
ادامه پارت قبلی:
رییسش داد زد:«محسن!»اومد:«بله قربان؟»-یه لیوان واسه امجدی آب بیار ببینم/-چشم قربان/رفت./-تو چرا امروز اینجوری میکنی امجدی،حالت خوش نیست اصلا،اگه حالت شخصی نیست بگو/امی:«قربان...قابل تاسفه که بگم...البته...این کار اصلا عمدی نبود...من...🥺نمیتونم بگم،خجالتم میاد(به دورو بر نگاه کرد)میشه باهاتون خصوصی حرف بزنم؟»محسن با آب تو دستش اومد:«بفرمایید»-این چیه؟/-آب/-مگه کسی ازت آب خواست؟/-آره دیگه قربان دستور دادن برات آب بیارم/-کِی؟/-همین یه چند دقیقه پیش/-نمیدونم کِی گفت ولی مرسی نمیخورم😅/رییس:«امجدی بخور»-قربان...میل ندارم...😥/-حالت خوش نیست بردار بخور😑/-آخه...😟چشم😒...ببینم محسن...مطمئنی که آبه دیگه/مُح:«مگه قراره یه چیز دیگه باشه؟»-حتما؟🤨/-بله😐/باشه،دستت درد نکنه/*برداشت.رییس:«برو محسن»مح:«چشم قربان»-یادت نره ماموریتو انجام بدی/-چشم/-برو/رفت.امی:«قربان میشه بو کنید ببینید آبه یا نه؟»-چرا شک داری؟/-شک که...نه شک ندارم...راستی...شما؟/-😐/-آها آها ببخشید شما...رییس من هستید،ببخشید یهو حواس پرتی گرفتم/-امجدی تو از وقتی که اومدی پیش من حواس پرتی داری چطور الان حواس پرتی گرفتی؟🤨/-فریبرز...؟کیه؟..🤨/-داداش فرهاد😐/-فرهاد کیه؟😕/-دوست ارتشت😑/-.....😐،آخ آخ...ببخشید شاید واقعا سرمو کوبیدم یه جا یه اصلا از صبح حالت تهوع و سردرد دارم رفته رفته هم داره تشدید میگیره😟/-نمیخوای بگی چی شده؟😐/-چی چیشده؟/-ماجرای فراموشتو...همین حالت تهوع و سردردت/-آها...بله بله...ام...میشه بریم یه جا دو تایی خصوصی؟/-باشه بیا.../رفتن.
رییسش داد زد:«محسن!»اومد:«بله قربان؟»-یه لیوان واسه امجدی آب بیار ببینم/-چشم قربان/رفت./-تو چرا امروز اینجوری میکنی امجدی،حالت خوش نیست اصلا،اگه حالت شخصی نیست بگو/امی:«قربان...قابل تاسفه که بگم...البته...این کار اصلا عمدی نبود...من...🥺نمیتونم بگم،خجالتم میاد(به دورو بر نگاه کرد)میشه باهاتون خصوصی حرف بزنم؟»محسن با آب تو دستش اومد:«بفرمایید»-این چیه؟/-آب/-مگه کسی ازت آب خواست؟/-آره دیگه قربان دستور دادن برات آب بیارم/-کِی؟/-همین یه چند دقیقه پیش/-نمیدونم کِی گفت ولی مرسی نمیخورم😅/رییس:«امجدی بخور»-قربان...میل ندارم...😥/-حالت خوش نیست بردار بخور😑/-آخه...😟چشم😒...ببینم محسن...مطمئنی که آبه دیگه/مُح:«مگه قراره یه چیز دیگه باشه؟»-حتما؟🤨/-بله😐/باشه،دستت درد نکنه/*برداشت.رییس:«برو محسن»مح:«چشم قربان»-یادت نره ماموریتو انجام بدی/-چشم/-برو/رفت.امی:«قربان میشه بو کنید ببینید آبه یا نه؟»-چرا شک داری؟/-شک که...نه شک ندارم...راستی...شما؟/-😐/-آها آها ببخشید شما...رییس من هستید،ببخشید یهو حواس پرتی گرفتم/-امجدی تو از وقتی که اومدی پیش من حواس پرتی داری چطور الان حواس پرتی گرفتی؟🤨/-فریبرز...؟کیه؟..🤨/-داداش فرهاد😐/-فرهاد کیه؟😕/-دوست ارتشت😑/-.....😐،آخ آخ...ببخشید شاید واقعا سرمو کوبیدم یه جا یه اصلا از صبح حالت تهوع و سردرد دارم رفته رفته هم داره تشدید میگیره😟/-نمیخوای بگی چی شده؟😐/-چی چیشده؟/-ماجرای فراموشتو...همین حالت تهوع و سردردت/-آها...بله بله...ام...میشه بریم یه جا دو تایی خصوصی؟/-باشه بیا.../رفتن.
۲.۶k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.