786
786
کسی به پای تو افتاد و زار زار گریست ...
شبیه مادر دلتنگ داغدار گریست ...
دلت خزان شد و بر دوش بادها رفتی ...
و ابر دیده ی من تا خود بهار گریست ...
همان شبی که تو رفتی مسافری دیگر
میان کوپه ی دلگیر یک قطار گریست ...
شکست بغضش و با اسب های بیتابی ...
درون دشت خیال تو بی مهار گریست ...
شبیه معرکه ی کودکانه ی شب و روز
هزار مرتبه پنهان و آشکار گریست ...
درست مثل همان پیر مرد صیادم ...
که دلشکسته شد و بعد هر شکار گریست
دو قرن شدکه تو رفتی دوسال شایعه بود
و بعد رفتن تو چشم روزگار گریست ...
نفس نفس پی تو مثل طفل بی مادر ...
به هر قدم که تو برداشتی غبار گریست
همینکه درد تو را با ترانه ها گفتم ...
صدای ناله بر آمد ' چهار تار گریست...
بیا تویی که حساب و کتاب می فهمی ...
شمارکن که چه شبهای بیشمار گریست
تو دیر کردی و دیوانه کم تحمل بود ...
به یاد خاطره های تو پای دار گریست ...
#س_ر_هاشمی...
@seyedrezahasheminab7
کسی به پای تو افتاد و زار زار گریست ...
شبیه مادر دلتنگ داغدار گریست ...
دلت خزان شد و بر دوش بادها رفتی ...
و ابر دیده ی من تا خود بهار گریست ...
همان شبی که تو رفتی مسافری دیگر
میان کوپه ی دلگیر یک قطار گریست ...
شکست بغضش و با اسب های بیتابی ...
درون دشت خیال تو بی مهار گریست ...
شبیه معرکه ی کودکانه ی شب و روز
هزار مرتبه پنهان و آشکار گریست ...
درست مثل همان پیر مرد صیادم ...
که دلشکسته شد و بعد هر شکار گریست
دو قرن شدکه تو رفتی دوسال شایعه بود
و بعد رفتن تو چشم روزگار گریست ...
نفس نفس پی تو مثل طفل بی مادر ...
به هر قدم که تو برداشتی غبار گریست
همینکه درد تو را با ترانه ها گفتم ...
صدای ناله بر آمد ' چهار تار گریست...
بیا تویی که حساب و کتاب می فهمی ...
شمارکن که چه شبهای بیشمار گریست
تو دیر کردی و دیوانه کم تحمل بود ...
به یاد خاطره های تو پای دار گریست ...
#س_ر_هاشمی...
@seyedrezahasheminab7
۲.۱k
۱۰ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.