فیک جداناپذیر پارت ۴
فیک جداناپذیر پارت ۴
از زبان ات
رنگ زدم به عمه میا بعد از چند ثانیه زنگ خوردم جواب داد
عمه میا: الو ات عزیز دلم خوبی؟ بالاخره رسیدی کره؟ هنوز هیچکس متوجه ی حضورت نشده؟ کسی که شکی نکرد بهت؟
همینطور داشت ادامه داد از صداش معلوم بود که خیلی نگرانم بوده یه لبخند گوشه ی لبم نشست: خوبم عمه میا جونم نگران من نباش هنوز هیچی نشده و قرار نیست اتفاقی هم بیوفته هرچی باشه من دختر کیم وون شیک هستم از هیچی نمی ترسم
عمه میا: می دونم کی هستی برا من حالا انقدر هم افاده ای نیا دختر جون ولی خیلی مراقب خودت باش اگر بفهمن تو دخترشی و تنها وارثشم هستی و برگشتی تا انتقام مرگشو بگیری و جایگاهشو پس بگیری خیلی بد برات تموم میشه دشمنای باباتون خیلی خوب میشناسم اونا به هیچی رحم نمیکنن
باز نصیحت هاش شروع شد می دونم نگرانمه و بخاطر اینکه خیلی دوسم داره نمیخواد چیزیم بشه ولی دیگه طوری باهام رفتار می کرد که انگار هنوز اون دختره ی ۳ ساله ی تخسم
ات: عمه جونم میزاری منم یه کلمه حرف بزنم؟ یکم آروم تر از اونجا هم داری حرص می خوریا من دیگه بچه نیستم ۱۷ سالمه دیگه بزرگ شدم نگران من نباش هواسم به همه چی هست که اتفاقی نیوفته
عمه میا: می دونم ات اما عشقم تو هنوز خیلی جوونی نمی خوام اتفاقی برات بیوفته من اونجا نیستم که مراقبت باشم قرصاتو به موقع بخور خب؟ بخدا اگه از اینجا ارواح بهم می رسونن که مواظب خودت نیستی
با حرفش خندم گرفت هنوز باهام مثل ۳ ساله ها رفتار می کرد یعنی انقدر رفتار بچه گانه و لوس و تی تیش مامانی و سوسولی داشتم که باهام اینجوری رفتار می کرد؟
ات: باشه چشم شما هم مراقب خودتون باشید منم دیگه برم یکم استراحت کنم خسته شدم
عمه میا: آخ ببین برام دیگه حواس نزاشتی دختر برو شباهم زود بخواب می دونی که اگه بدخواب شی...
نزاشتم ادامه ی حرفش رو بزنه: اوففف بابا باشه چشم اگه دیگه عمر و نهی ندارین قطع کنم
عمه میا: نه عزیزم فقط توروخدا خیلی مراقب باشی ها دیگه من انقدر حرص نخورما؟
ات: Okay, my dear, a world kiss for you, good night 💋
از اونجایی که از ۳ سالگی تو لندن بزرگ شدم انگلیسی زبان مادریه دوم من بود که بهش دیگه عادت کرده بودم و اکثراً انگلیسی حرف میزدم بجای اینکه کره ای حرف بزنم
دیگه قطع کردم و یه قهوه سفارش دادم تا برام بیارن
بعد از اینکه قهوم رو آوردن و خوردم تصمیم گرفتم بیرون تا یکم هوای کره وارد ریه هام شه از بس تو آمریکا بودم دیگه داشت کره یادم میرفت چه شکلیه
با وجود اینکه یه عالمه لباس و چرت و پرت و اکسسوری و کفش... (دیگه بقیش خریدای دخترانه) اما باز رفتم بیرون و یکم خرید کردم (دروغ میگه اندازه ی یه کامیون بزرگ خرید کرده)
از زبان ات
رنگ زدم به عمه میا بعد از چند ثانیه زنگ خوردم جواب داد
عمه میا: الو ات عزیز دلم خوبی؟ بالاخره رسیدی کره؟ هنوز هیچکس متوجه ی حضورت نشده؟ کسی که شکی نکرد بهت؟
همینطور داشت ادامه داد از صداش معلوم بود که خیلی نگرانم بوده یه لبخند گوشه ی لبم نشست: خوبم عمه میا جونم نگران من نباش هنوز هیچی نشده و قرار نیست اتفاقی هم بیوفته هرچی باشه من دختر کیم وون شیک هستم از هیچی نمی ترسم
عمه میا: می دونم کی هستی برا من حالا انقدر هم افاده ای نیا دختر جون ولی خیلی مراقب خودت باش اگر بفهمن تو دخترشی و تنها وارثشم هستی و برگشتی تا انتقام مرگشو بگیری و جایگاهشو پس بگیری خیلی بد برات تموم میشه دشمنای باباتون خیلی خوب میشناسم اونا به هیچی رحم نمیکنن
باز نصیحت هاش شروع شد می دونم نگرانمه و بخاطر اینکه خیلی دوسم داره نمیخواد چیزیم بشه ولی دیگه طوری باهام رفتار می کرد که انگار هنوز اون دختره ی ۳ ساله ی تخسم
ات: عمه جونم میزاری منم یه کلمه حرف بزنم؟ یکم آروم تر از اونجا هم داری حرص می خوریا من دیگه بچه نیستم ۱۷ سالمه دیگه بزرگ شدم نگران من نباش هواسم به همه چی هست که اتفاقی نیوفته
عمه میا: می دونم ات اما عشقم تو هنوز خیلی جوونی نمی خوام اتفاقی برات بیوفته من اونجا نیستم که مراقبت باشم قرصاتو به موقع بخور خب؟ بخدا اگه از اینجا ارواح بهم می رسونن که مواظب خودت نیستی
با حرفش خندم گرفت هنوز باهام مثل ۳ ساله ها رفتار می کرد یعنی انقدر رفتار بچه گانه و لوس و تی تیش مامانی و سوسولی داشتم که باهام اینجوری رفتار می کرد؟
ات: باشه چشم شما هم مراقب خودتون باشید منم دیگه برم یکم استراحت کنم خسته شدم
عمه میا: آخ ببین برام دیگه حواس نزاشتی دختر برو شباهم زود بخواب می دونی که اگه بدخواب شی...
نزاشتم ادامه ی حرفش رو بزنه: اوففف بابا باشه چشم اگه دیگه عمر و نهی ندارین قطع کنم
عمه میا: نه عزیزم فقط توروخدا خیلی مراقب باشی ها دیگه من انقدر حرص نخورما؟
ات: Okay, my dear, a world kiss for you, good night 💋
از اونجایی که از ۳ سالگی تو لندن بزرگ شدم انگلیسی زبان مادریه دوم من بود که بهش دیگه عادت کرده بودم و اکثراً انگلیسی حرف میزدم بجای اینکه کره ای حرف بزنم
دیگه قطع کردم و یه قهوه سفارش دادم تا برام بیارن
بعد از اینکه قهوم رو آوردن و خوردم تصمیم گرفتم بیرون تا یکم هوای کره وارد ریه هام شه از بس تو آمریکا بودم دیگه داشت کره یادم میرفت چه شکلیه
با وجود اینکه یه عالمه لباس و چرت و پرت و اکسسوری و کفش... (دیگه بقیش خریدای دخترانه) اما باز رفتم بیرون و یکم خرید کردم (دروغ میگه اندازه ی یه کامیون بزرگ خرید کرده)
۲۳.۳k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.