ادامه پارت ۲
ادامه پارت ۲
چون متنش زیاد بود ❤️🤌
بعد نجاتش دادی؟؟ دختر عکست همه جا پخش شده تو واقعا میخواستی بکشیش یا خوانوادشی؟میشه باهات سلفی بگیرم؟
با پشت انگشتم خونی رو که از بینیم می اومد رو پاک کردم و گفتم: متاسفم واسه اون هایی که دنبال شایعه سازی ان من فقط طرفدار آرشامم و هیچ سنمی باهاش ندارم. گناه کردم نجاتش دادم؟
حرفم رو زدم و پشتم رو کردم بهش.
یه دستمال برداشتم خیس کردم و کشیدم رو بینیم.
خیلی درد میکرد.
داشتم بینیم رو میشستم که دختره اومد پشت سرم و دستش رو گذاش پشتم و گفت: اممم ببخشید دماغت رو خونی کردم.
گفتم: نه عب نداره
گفت: خب میشه یه سلفی باهات بگیرم.
دماغم رو خشک کردم و گفتم شرمده و رفتم.
در سالن کنسرت رو بازکردم رفتم داخل.
میتونم بگم بعد از کنسرت قبلیم این قشنگ ترین صحنه ای بود که میدیدم.
برق های سالن خاموش، چراق قوه های موبایل ها روشن بود و مردم داشتن گوشی هاشون رو تکون میدادن و با آهنگ مورد علاقم هم خونی میکردن.
آرشام که مثل ماه بود.
قدم قدم میرفتم جلو.
آرشام داشت آهنگ میخوند با لبخند وذوق برگشت سمتم و تو چشام نگاه کرد و گفت: توچشات برق داشت بابقیه فرق داشت تو چشات دریاست توش احتمال غرق داشت.
خندیدم و ذوق کردم.
همچنان میخوند و نگاش میکردم.
کنسرت که تموم شد سالن خالی شد.
آرشام آش و لاش بود،
باهم رفتیم پشت صحنه و به بچه های گروهش گفت...🖱
چون متنش زیاد بود ❤️🤌
بعد نجاتش دادی؟؟ دختر عکست همه جا پخش شده تو واقعا میخواستی بکشیش یا خوانوادشی؟میشه باهات سلفی بگیرم؟
با پشت انگشتم خونی رو که از بینیم می اومد رو پاک کردم و گفتم: متاسفم واسه اون هایی که دنبال شایعه سازی ان من فقط طرفدار آرشامم و هیچ سنمی باهاش ندارم. گناه کردم نجاتش دادم؟
حرفم رو زدم و پشتم رو کردم بهش.
یه دستمال برداشتم خیس کردم و کشیدم رو بینیم.
خیلی درد میکرد.
داشتم بینیم رو میشستم که دختره اومد پشت سرم و دستش رو گذاش پشتم و گفت: اممم ببخشید دماغت رو خونی کردم.
گفتم: نه عب نداره
گفت: خب میشه یه سلفی باهات بگیرم.
دماغم رو خشک کردم و گفتم شرمده و رفتم.
در سالن کنسرت رو بازکردم رفتم داخل.
میتونم بگم بعد از کنسرت قبلیم این قشنگ ترین صحنه ای بود که میدیدم.
برق های سالن خاموش، چراق قوه های موبایل ها روشن بود و مردم داشتن گوشی هاشون رو تکون میدادن و با آهنگ مورد علاقم هم خونی میکردن.
آرشام که مثل ماه بود.
قدم قدم میرفتم جلو.
آرشام داشت آهنگ میخوند با لبخند وذوق برگشت سمتم و تو چشام نگاه کرد و گفت: توچشات برق داشت بابقیه فرق داشت تو چشات دریاست توش احتمال غرق داشت.
خندیدم و ذوق کردم.
همچنان میخوند و نگاش میکردم.
کنسرت که تموم شد سالن خالی شد.
آرشام آش و لاش بود،
باهم رفتیم پشت صحنه و به بچه های گروهش گفت...🖱
۶۳۷
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.