عاقوش نفس گیر
#عاقوش_نفس_گیر
#فصل_۳
#پارت_۲
شال سرم کردم و رفتم در رو باز کردم.
دوتا پسر خوش چهره و جذاب دم در وایستاده بودن و داشتن باهم میخندیدن و تا من در رو باز کردم خودشون رو جمع کردن و خیلی موادب سلام کردن.
گفتم: سلام بفرمایید؟
یکی شون که موهای بلد فر داشت و از پشت دم اسبی بسته بود گفت: صحرا خانم ما از طرف آقا آرشام اومدیم ما رو فرستادن و گفتن که گوشیشون رو که جا گذاشتن رو براشون ببریم اگه میشه گوشیشون رو بیارین لطفا.
از ادبشون خیلی خوشم اومد خیلی با ادب بودن.
گفتم : چشم الان میارم، شما بفرمایید داخل تامن گوشی آرشام رو پیدا کنم.
اون یکی مرده که موهای مردونه و قهوه ای و پیراهن مردونه به تن داشت گفت: دستتون درد نکنه مزاحم نمیشیم همینجا منتظر میمونیم.
گوشیه آرشام رو از روی میز ورداشتم و باخودم گفتم: ای آرشام هواس پرت.
گوشی رو بهشون دادم و خدافظی کردیم و رفتن.
ساعت یه رب به ۵ بود داشتم حاضر میشدم واسه کنسرت .
آماده شدم و کفش های پاشنه بلندم رو پوشیدم.
گوشیم زنگ خورد و آرشام بود.
برداشتم و گفتم سلام عزیزم
گفت: سلام خوشگلم من پایینم بیا
رفتم پایین و سوار بی ام وه مشکی شدم.
احوال پرسی کردیم و یکم بعد پرسیدم: اون ۲ تا پسر کی بودن که امروز گوشیت رو بردن؟
جواب داد: بچه های گروهمن و رفیقای فابم.
توی گروه اونا گیتاریستن(گیتار میزنن) خیلی سال میشناسمشون مثل چشام بهشون اعتماد دارم.
گفتم: وای خیلی با ادب و زیبا و مهربون بودن.
خندید و گفت:
_ آره خیلی باادبن
_ قضیه ی مارو میدونن؟
_ آره استثنا به اون دونفر گفتم.
_ اسمشون چیه؟
_ اون که موهاش بلنده حامی و اون یکی دیگه ایلیا حالا امروز بعد کنسرت میبرمت پشت صحنه باهاشون آشناشو.
رسیدیم دم کنسرت و من با آرشام از در مخصوص رفتیم داخل.
آرشام در گوشم گفت: صحرا پشت صحنه که رفتیم به بچه ها میگم یکی از فامیل هامی هواست باشه
گفتم باشه حواسم هست.
چند دقیقه مونده بود کنسرت شروع شه و سالن پر شده بود شور و شوق طرفدار هارو میدیدم این اولین کنسرت آرشام تو ایران بود و بالاخره طرفدار هاش میتونستن بیننش؛ واقعا برا طرفدارهاش خوشحال بودم.
من صندلیه وسط جلو ترین ردیف نشسته بودم؛ بالاخره زنه خواننده بودن اینجوریه دیگه😏😂
از جام بلند شدم تا برم دستشویی.
دستشویی اون طرف سالن بود.
رفتم داخل و اومدم در یه دست شویی رو باز کنم که یکی پشت در بود و اون در رو هل داد تا بیاد بیرون و در فلزی مهکم خورد تودماغم.
خیلی دردم گرفت دستم رو گذاشتم رو دماغم و داد زدم آااااااای چیکار میکنی.
دخترجوونی هم سن و سال خودم از در دستشویی اومد بیرون و گفت ای وای ببخشید عذر میخواهم
دستم رو از رو صورتم برداشتم وقتی دیدم به سرعت با هیجان داد زد: اِ تو همون دختره نیستی که آرشام رو بغل کردی .؟.
#فصل_۳
#پارت_۲
شال سرم کردم و رفتم در رو باز کردم.
دوتا پسر خوش چهره و جذاب دم در وایستاده بودن و داشتن باهم میخندیدن و تا من در رو باز کردم خودشون رو جمع کردن و خیلی موادب سلام کردن.
گفتم: سلام بفرمایید؟
یکی شون که موهای بلد فر داشت و از پشت دم اسبی بسته بود گفت: صحرا خانم ما از طرف آقا آرشام اومدیم ما رو فرستادن و گفتن که گوشیشون رو که جا گذاشتن رو براشون ببریم اگه میشه گوشیشون رو بیارین لطفا.
از ادبشون خیلی خوشم اومد خیلی با ادب بودن.
گفتم : چشم الان میارم، شما بفرمایید داخل تامن گوشی آرشام رو پیدا کنم.
اون یکی مرده که موهای مردونه و قهوه ای و پیراهن مردونه به تن داشت گفت: دستتون درد نکنه مزاحم نمیشیم همینجا منتظر میمونیم.
گوشیه آرشام رو از روی میز ورداشتم و باخودم گفتم: ای آرشام هواس پرت.
گوشی رو بهشون دادم و خدافظی کردیم و رفتن.
ساعت یه رب به ۵ بود داشتم حاضر میشدم واسه کنسرت .
آماده شدم و کفش های پاشنه بلندم رو پوشیدم.
گوشیم زنگ خورد و آرشام بود.
برداشتم و گفتم سلام عزیزم
گفت: سلام خوشگلم من پایینم بیا
رفتم پایین و سوار بی ام وه مشکی شدم.
احوال پرسی کردیم و یکم بعد پرسیدم: اون ۲ تا پسر کی بودن که امروز گوشیت رو بردن؟
جواب داد: بچه های گروهمن و رفیقای فابم.
توی گروه اونا گیتاریستن(گیتار میزنن) خیلی سال میشناسمشون مثل چشام بهشون اعتماد دارم.
گفتم: وای خیلی با ادب و زیبا و مهربون بودن.
خندید و گفت:
_ آره خیلی باادبن
_ قضیه ی مارو میدونن؟
_ آره استثنا به اون دونفر گفتم.
_ اسمشون چیه؟
_ اون که موهاش بلنده حامی و اون یکی دیگه ایلیا حالا امروز بعد کنسرت میبرمت پشت صحنه باهاشون آشناشو.
رسیدیم دم کنسرت و من با آرشام از در مخصوص رفتیم داخل.
آرشام در گوشم گفت: صحرا پشت صحنه که رفتیم به بچه ها میگم یکی از فامیل هامی هواست باشه
گفتم باشه حواسم هست.
چند دقیقه مونده بود کنسرت شروع شه و سالن پر شده بود شور و شوق طرفدار هارو میدیدم این اولین کنسرت آرشام تو ایران بود و بالاخره طرفدار هاش میتونستن بیننش؛ واقعا برا طرفدارهاش خوشحال بودم.
من صندلیه وسط جلو ترین ردیف نشسته بودم؛ بالاخره زنه خواننده بودن اینجوریه دیگه😏😂
از جام بلند شدم تا برم دستشویی.
دستشویی اون طرف سالن بود.
رفتم داخل و اومدم در یه دست شویی رو باز کنم که یکی پشت در بود و اون در رو هل داد تا بیاد بیرون و در فلزی مهکم خورد تودماغم.
خیلی دردم گرفت دستم رو گذاشتم رو دماغم و داد زدم آااااااای چیکار میکنی.
دخترجوونی هم سن و سال خودم از در دستشویی اومد بیرون و گفت ای وای ببخشید عذر میخواهم
دستم رو از رو صورتم برداشتم وقتی دیدم به سرعت با هیجان داد زد: اِ تو همون دختره نیستی که آرشام رو بغل کردی .؟.
۲۳۹
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.