love inother style پارت63
#love_inother_style #پارت63
میا
هوف با استرس زل زده بودم به در یعنی حقیقت داره
*میا منم ساکونو دارم میام داخل
ساکونو:به به عروس خانوم چطوری؟
من:کوفت چت شده تو هان!
ساکونو:ببین من کی رو به عنوان زنداداشم انتخاب کردم هیع خودت انداختی دیگه اشکال نداره
من:مرگ مگه من چمه؟؟؟
ساکونو:هیچیت نیس فقط مونگول میزنی پدرت پایین منتظرته فرشته درضمن تو بهترین بودی برای بک
اومد نزدیکم منو گرفت بغلش
ساکونو:لطفا مواظب داداشم باش
من:نمیگفتیم مواظبش میبودم
ساکونو:گفتم جهت یاد آوری خوب بریم
من:ساکونو عجیب غریب شدی چیشدع
ساکونو:هیچی اما میا خیلی دوستون دارم میدونی کهّ!
من:دیونه منم خیلی دوست دارم هرچند ترشیدی منی که ازت کوچیک تربودم دارم ازدواج میکنم
ساکونو:من چیکار کنم تو بک هول تشریف دارین بعدم من چیکارم که پسرجماعت قاطی خودم نمیکنم والا از دوتاشون خیری ندیدم جزء بابام چه برسه به شوهرم والااااا
*مااومدیم
ساکونو:هوشت خاک به سراتون یه اهنی یه اوهونی یکیتون ازدواج کرده یکیتون نامزد کرده هنوز اندازه چیزم عقل ندارین!!!
شیائو:خفه میشی یا خفت کنم
ساکونو زبونشو آورد بیرون دستم گرفت رفتیم پایین بقیه هم پشت سرم باورم نمیشد دوساله از دوستی منو بک میگذره وحالا قرار نه تنها دلامون که دوسال پیش پیوند خورد حالا ابدی بشه این پیوند بابا با افتخار بهم نگاه میکرد به دخترش که حالا میخواد معلم آینده کشورش بشه
ساکونو:بفرمایید عمو ولی زود زنداداشمو بهم برگردونین
بابا:بچه پرو ببینم یکاری میکنی همین آلان برش دارم برم
ساکونو:اوه غلط کردم چشمممم
کلی خبرنگار و عکاس وفیلمبردار داشتن این لحظه هارو ثبت میکردن بازو بابارو سفت چسبیده بودم همه به احترام بلند شده بودن و دست میزدن بک این این جنتلمنا وایستاده بود روش کرد سمت من
میا
هوف با استرس زل زده بودم به در یعنی حقیقت داره
*میا منم ساکونو دارم میام داخل
ساکونو:به به عروس خانوم چطوری؟
من:کوفت چت شده تو هان!
ساکونو:ببین من کی رو به عنوان زنداداشم انتخاب کردم هیع خودت انداختی دیگه اشکال نداره
من:مرگ مگه من چمه؟؟؟
ساکونو:هیچیت نیس فقط مونگول میزنی پدرت پایین منتظرته فرشته درضمن تو بهترین بودی برای بک
اومد نزدیکم منو گرفت بغلش
ساکونو:لطفا مواظب داداشم باش
من:نمیگفتیم مواظبش میبودم
ساکونو:گفتم جهت یاد آوری خوب بریم
من:ساکونو عجیب غریب شدی چیشدع
ساکونو:هیچی اما میا خیلی دوستون دارم میدونی کهّ!
من:دیونه منم خیلی دوست دارم هرچند ترشیدی منی که ازت کوچیک تربودم دارم ازدواج میکنم
ساکونو:من چیکار کنم تو بک هول تشریف دارین بعدم من چیکارم که پسرجماعت قاطی خودم نمیکنم والا از دوتاشون خیری ندیدم جزء بابام چه برسه به شوهرم والااااا
*مااومدیم
ساکونو:هوشت خاک به سراتون یه اهنی یه اوهونی یکیتون ازدواج کرده یکیتون نامزد کرده هنوز اندازه چیزم عقل ندارین!!!
شیائو:خفه میشی یا خفت کنم
ساکونو زبونشو آورد بیرون دستم گرفت رفتیم پایین بقیه هم پشت سرم باورم نمیشد دوساله از دوستی منو بک میگذره وحالا قرار نه تنها دلامون که دوسال پیش پیوند خورد حالا ابدی بشه این پیوند بابا با افتخار بهم نگاه میکرد به دخترش که حالا میخواد معلم آینده کشورش بشه
ساکونو:بفرمایید عمو ولی زود زنداداشمو بهم برگردونین
بابا:بچه پرو ببینم یکاری میکنی همین آلان برش دارم برم
ساکونو:اوه غلط کردم چشمممم
کلی خبرنگار و عکاس وفیلمبردار داشتن این لحظه هارو ثبت میکردن بازو بابارو سفت چسبیده بودم همه به احترام بلند شده بودن و دست میزدن بک این این جنتلمنا وایستاده بود روش کرد سمت من
۴.۲k
۲۸ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.