loveinotherstyle پارت

#love_inother_style #پارت64
بک
رومو کردم سمت فرشته عزیز دور دونه فرشته ای که داشتنشو مدیون ساکونو بودم بازو پدرشو سفت چسبیده بود خنده ایی کردم زمانی که وارد این حرفه مدل شدم فک نمیکردم اینقدر معروف بشم که این همه خبرنگار این صحنه هارو لازم داشته باشن از فکر بیرون اومدم پدرش دست میا رو تویی دستم گذاشت
بابامیا:نبینم اذیتش کنی فهمیدی
من:قول میدم پدرجان
بابامیا:امیدوارم خوشبخت بشین
مادرش:میا عزیزم سعی کن زندگی خوبی برایی خودت بسازی همینطور تو بک عزیزم
من:ممنونم
اونا رفتن یونگ وپدرم اومد پدرم یه جفت گردنبد به میا هدیه داد و به منم یه ساعت یونگ اومد نزدیکم
یونگ:هیع میا تسلیت میگم با دختر خانوادمون ازدواج کردی باید جمع وجورش کنی
من:یااا اینجام دس برنمیداری
یونگ:چرا ببخشید به هرحال مبارکت باشه
همه اومدن موندم چرا ساکونو نیومد یه گوشه واستاده بود باخنده نگاهمون میکرد عکس دسته جمعی از هممون گرفت بعدش اومد سمتمون منو گرفت بغلش زد زیر گریه عجیب بویی مادر رو میداد منم اشکام میریخت
ساکونو:خیلی دوست دارم بکا شاید خیلی وقتا اذیتت کردم اما میدونی خیلی دوست دارم خیلی
من:منم دوست دارم مادر کوچولویع من
ساکونو:دیونه فیششش راستی میا ببینم از سر بچم بکا مویی کم شده میام گیس وگیس کشی راه میندازم
میا اشکاشو پاک کرد:باشه عشقم حواسم به پسرت هس
بعد خوندن پدر کلیسا لبامو گذاشتم رویی لبایی میا واین شد شروع پیوند تازه ما
دیدگاه ها (۶)

#love_inother_style #پارت65نینا امروز بالاخره داریم فارغ الت...

#love_inother_style #پارت66تهیونگ پوففف امروزم مسیج نداد چرا...

#love_inother_style #پارت63میا هوف با استرس زل زده بودم به د...

#love_inother_style #پارت62جیمین من:دیگه از این کارا نکن لطف...

کاش براتون مهم بودم

کاش براتون مهم بودم

پارت ۹۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط