پارت 7 دزد پنهان
پارت 7 دزد پنهان
بلاخره تمومش کرد سعی کردم کش این شلواره رو تنگ تر کنم تا بتونم درست راه برم که موفق شدم اومدم که بخوابم یکی دستگیره درو کشید یعنی کیه
جین ویو
بابام بود
بابای جین : سلام پسرم
جین : سلام بابا
بابام چرا باید بیاد آخه این وقت شب حتما مشکلی پیش اومده
جین : مشکلی پیش اومده
بابای جین : نه مشکلی نیست اومدم ببینم چیکار میکنی
جین : هیچی هیچ کاری نمیکنم
بابای جین : خب نمیخوای دعوتم کنی داخل خونه؟
جین : البته البته بفرما
بابام اومد داخل و نشست
بابای جین : خب پسرم کارت چطور پیش میره ؟
جین : خوبه
بابای جین : میخوام خونتو ببینم
جین : چرا
بابای جین : خب از اون موقعی که خریدی به ما نشون ندادی
جین: نمیشه یه وقت دیگه با مامان بیاید؟
بابای جین: نه نمیشه همین الان میخوام ببینم
بعدم پاشد رفت کل خونه رو گشت تا اینکه رسید به اتاق ا/ت
دستگیره رو کشید که باز نشد
بابای جین: پسرم این چرا قفله
جین : این این خب چیزه اتاق کارمه
بابای جین : اووو پسرم اتاق کار داره خب باز کن اتاق کارتم ببینم
جین : نه چیز مهمی نیست
بابای جین: خب اگه چیز مهمی نیست درشو باز کن
بعدم اومد سمتم و جیبمو گشت سعی کردم جلوشو بگیرم ولی مگه میشد
که از شانس بدم پیداشون کرد و درو باز کرد
میخواستم جلوشو بگیرم ولی دیگه خیلی دیر شده بود
ا/ت ویو
دستگیره در کشیده میشد ولی در چون قفل بود باز نمیشد این پسره چرا باید دستگیره درو بکشه وقتی خودش کیلید داره و درو قفل کرده یهو در بار شد و یه مرد که شبیه جین بود اومد داخل سنش تقریبا زیاد بود حتما باباشه منو که دید سرجاش موند و خشکش زد
پدر جین : این این همون
جین : چی؟
پدر جین : این همون دزد تحت تعقیبه
باورم نمیشه منو شناخت اما من که همیشه ماسک دارم
جین : چی داری میگی پدر
پدر جین : این دختره اینجا چیکار میکنه میدونی چقدر دنبال این گشتم این همونیه که اون شب از ما دزدی کرد ، براش دارم
یهو اومد سمتم که من فرار کردم جین گرفتتش
جین : بابا چی داری میگی
پدر جین: این همون عوضیه که نصف دارایی منو بالا کشید
جین : بابا امکان نداره اشتباه گرفتی
پدر جین : نه اشتباه نمیکنم خودشه
من اون گوشه دیوار وایساده بودمو نگاه میکردم
جین : بابا آروم باش لطفا
پدر جین : حرفشم نزن این عوضی باید با من بیاد
راستش ترسیده بودم حالا چجوری شناخت آخه
پدر جین بلاخره تونست جینو کنار بزنه و بیاد سمتم بازومو گرفت و کشون کشون منو برد بیرون
ا/ت : ولم کن گفتم ولم کن
پدر جین : خفه شو
ا/ت : اول پسرت بعدشم تو
جین از اون طرف دستمو گرفت
جین : بابا ولش کن
پدر جین : تو ولش کن من با این کار دارم
جین : بابا خودم به حسابش میرسم ولش کن
پدر جین : جین گفتم ولش کن
پس اسمش جینه
جین : ولش نمیکنم
پدر جین رفت و یه مشت محکم زد تو صورتش بعد دوباره منو کشوند سمت در هیچی نمیگفتم میترسیدم چیزی بگم
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
بلاخره تمومش کرد سعی کردم کش این شلواره رو تنگ تر کنم تا بتونم درست راه برم که موفق شدم اومدم که بخوابم یکی دستگیره درو کشید یعنی کیه
جین ویو
بابام بود
بابای جین : سلام پسرم
جین : سلام بابا
بابام چرا باید بیاد آخه این وقت شب حتما مشکلی پیش اومده
جین : مشکلی پیش اومده
بابای جین : نه مشکلی نیست اومدم ببینم چیکار میکنی
جین : هیچی هیچ کاری نمیکنم
بابای جین : خب نمیخوای دعوتم کنی داخل خونه؟
جین : البته البته بفرما
بابام اومد داخل و نشست
بابای جین : خب پسرم کارت چطور پیش میره ؟
جین : خوبه
بابای جین : میخوام خونتو ببینم
جین : چرا
بابای جین : خب از اون موقعی که خریدی به ما نشون ندادی
جین: نمیشه یه وقت دیگه با مامان بیاید؟
بابای جین: نه نمیشه همین الان میخوام ببینم
بعدم پاشد رفت کل خونه رو گشت تا اینکه رسید به اتاق ا/ت
دستگیره رو کشید که باز نشد
بابای جین: پسرم این چرا قفله
جین : این این خب چیزه اتاق کارمه
بابای جین : اووو پسرم اتاق کار داره خب باز کن اتاق کارتم ببینم
جین : نه چیز مهمی نیست
بابای جین: خب اگه چیز مهمی نیست درشو باز کن
بعدم اومد سمتم و جیبمو گشت سعی کردم جلوشو بگیرم ولی مگه میشد
که از شانس بدم پیداشون کرد و درو باز کرد
میخواستم جلوشو بگیرم ولی دیگه خیلی دیر شده بود
ا/ت ویو
دستگیره در کشیده میشد ولی در چون قفل بود باز نمیشد این پسره چرا باید دستگیره درو بکشه وقتی خودش کیلید داره و درو قفل کرده یهو در بار شد و یه مرد که شبیه جین بود اومد داخل سنش تقریبا زیاد بود حتما باباشه منو که دید سرجاش موند و خشکش زد
پدر جین : این این همون
جین : چی؟
پدر جین : این همون دزد تحت تعقیبه
باورم نمیشه منو شناخت اما من که همیشه ماسک دارم
جین : چی داری میگی پدر
پدر جین : این دختره اینجا چیکار میکنه میدونی چقدر دنبال این گشتم این همونیه که اون شب از ما دزدی کرد ، براش دارم
یهو اومد سمتم که من فرار کردم جین گرفتتش
جین : بابا چی داری میگی
پدر جین: این همون عوضیه که نصف دارایی منو بالا کشید
جین : بابا امکان نداره اشتباه گرفتی
پدر جین : نه اشتباه نمیکنم خودشه
من اون گوشه دیوار وایساده بودمو نگاه میکردم
جین : بابا آروم باش لطفا
پدر جین : حرفشم نزن این عوضی باید با من بیاد
راستش ترسیده بودم حالا چجوری شناخت آخه
پدر جین بلاخره تونست جینو کنار بزنه و بیاد سمتم بازومو گرفت و کشون کشون منو برد بیرون
ا/ت : ولم کن گفتم ولم کن
پدر جین : خفه شو
ا/ت : اول پسرت بعدشم تو
جین از اون طرف دستمو گرفت
جین : بابا ولش کن
پدر جین : تو ولش کن من با این کار دارم
جین : بابا خودم به حسابش میرسم ولش کن
پدر جین : جین گفتم ولش کن
پس اسمش جینه
جین : ولش نمیکنم
پدر جین رفت و یه مشت محکم زد تو صورتش بعد دوباره منو کشوند سمت در هیچی نمیگفتم میترسیدم چیزی بگم
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
۴۱.۱k
۰۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.