اسلاید بعد لباس ات برای عروسیش
اسلاید بعد لباس ات برای عروسیش
فریبp21
2سال بعد
_چرا نمیزارین عروسمو ببینم برین کنار
🐿🐨وایسا داداش نمیشه که همینجوری ببینیش 1 ساعتم تحمل کن میبینیش الانم برو بع مهمونات برس برو ببینم زود باش
_اه باشه
کوک برگشت که بره ولی هیو برگشت و دوید سمت دری که ات اونجا بود ولی هوپی نامجونو جین جلوشو گرفتن
🐹ای کلک فک کردی نمیدونیم به همین راحتی راضی نمیشی بدو برو این ور ببینمت کتک هیونگی نصیبت میشه کوک با لبو لوچه اویزون برگت و رفت تو سالن پیش مهمونا بقیه اعضا عم رفتن پیش عروس مهمونا داشتن با عروس عکس میگرفتن که تهیونگ گفت
🐯امم لباس سفید به قیافت نمیاد ات
_مگه قیافم چشه 🐯ببین فک کن به هیولا لباس الهه پچشوندن _پا میشم میزنم جر بخوریا
این فقط ی جوک بود ولی چی میشد اگه تهیونگ و بقیه میفهمیدن ات واقعا ی هیولای وحشتناکه؟ م. ک:به به عروسمو چقد خوشگله _مادر جان کی مراسم شروع میشه میخوام کوک رو ببینم م. ک:یکمم صب کنی میبینیش ب. ک:هییی یادش بخیر منو توعم اینجوری بودیم ولی تا الان 50 بار جلو کوک گرفتیم تا نیاد ببینتت
ات خنده ای کرد و به این دو سال فک کرد به روزی که کوک به کمک پدرش و اعضا ازش خاستاری کرد اونم جلوعه ی جمیعت بزرگی از فنامون به کارایی که با ات کرد به قولایی که داد به همه چی و فقط هر چه زود تر میخواست که با کوک ازدواج کنه
و بلاخره مراسم شروع شد کوک دوان دوان رفت اتاق ات و با دیدن ات دهنش رو دو متر باز کرد
_من دارم با این الهه الان ازدواج میکنم فک کنم الان خوبخت ترین ادم جهانم _مزه نریز کوک بیا بریم بقیه منتظرن
وبلاخره بله ها گفته شد حلقه ها انداخته شد بوسه ها زده شد رقصه ها انجام شد و بلاخره تو خونشون بودن خونه ای که 1 سال در حال درست شدن بود
_وای کوک بلاخره تو خونمونیم _درسته تو خونمونیم
کوک سمت ات دوید و بغلش کردو رو تخت انداخت و گفت _نظرت چیه تو خونه خوذمون ی شب خیلیییی طولانی بسازیم _کوک ببین، نه، خستم، وایسا،،وایساااا
(و بله از اون کارای شب عروسی اونم از اون خوباش)
چند روزی گذشته بودو ات و کوک از زندگیشون راضی بودن و داشتن انتخواب میکردن که کجا برن ماه عسل
_ات پیدا کردم کجا بریم
_کجا _بالی اندونزی _اره اونجام خوبه حالا کوک گزینه های زیادی داریم بیا بندازیمش برای چند ماه دیگه ی عالمه کار ریخته سرم _اوففف باشه فقط 2 ماه صبر میکنن
_باشع 2 ماه کافیه
2 ماه بعد
_لطفا لطفا نجاتش بدین دکتر هر کاری لازم باشه بکنین
*لطفا اروم باشید خانم ات ما هر کاری میکنیم...
فریبp21
2سال بعد
_چرا نمیزارین عروسمو ببینم برین کنار
🐿🐨وایسا داداش نمیشه که همینجوری ببینیش 1 ساعتم تحمل کن میبینیش الانم برو بع مهمونات برس برو ببینم زود باش
_اه باشه
کوک برگشت که بره ولی هیو برگشت و دوید سمت دری که ات اونجا بود ولی هوپی نامجونو جین جلوشو گرفتن
🐹ای کلک فک کردی نمیدونیم به همین راحتی راضی نمیشی بدو برو این ور ببینمت کتک هیونگی نصیبت میشه کوک با لبو لوچه اویزون برگت و رفت تو سالن پیش مهمونا بقیه اعضا عم رفتن پیش عروس مهمونا داشتن با عروس عکس میگرفتن که تهیونگ گفت
🐯امم لباس سفید به قیافت نمیاد ات
_مگه قیافم چشه 🐯ببین فک کن به هیولا لباس الهه پچشوندن _پا میشم میزنم جر بخوریا
این فقط ی جوک بود ولی چی میشد اگه تهیونگ و بقیه میفهمیدن ات واقعا ی هیولای وحشتناکه؟ م. ک:به به عروسمو چقد خوشگله _مادر جان کی مراسم شروع میشه میخوام کوک رو ببینم م. ک:یکمم صب کنی میبینیش ب. ک:هییی یادش بخیر منو توعم اینجوری بودیم ولی تا الان 50 بار جلو کوک گرفتیم تا نیاد ببینتت
ات خنده ای کرد و به این دو سال فک کرد به روزی که کوک به کمک پدرش و اعضا ازش خاستاری کرد اونم جلوعه ی جمیعت بزرگی از فنامون به کارایی که با ات کرد به قولایی که داد به همه چی و فقط هر چه زود تر میخواست که با کوک ازدواج کنه
و بلاخره مراسم شروع شد کوک دوان دوان رفت اتاق ات و با دیدن ات دهنش رو دو متر باز کرد
_من دارم با این الهه الان ازدواج میکنم فک کنم الان خوبخت ترین ادم جهانم _مزه نریز کوک بیا بریم بقیه منتظرن
وبلاخره بله ها گفته شد حلقه ها انداخته شد بوسه ها زده شد رقصه ها انجام شد و بلاخره تو خونشون بودن خونه ای که 1 سال در حال درست شدن بود
_وای کوک بلاخره تو خونمونیم _درسته تو خونمونیم
کوک سمت ات دوید و بغلش کردو رو تخت انداخت و گفت _نظرت چیه تو خونه خوذمون ی شب خیلیییی طولانی بسازیم _کوک ببین، نه، خستم، وایسا،،وایساااا
(و بله از اون کارای شب عروسی اونم از اون خوباش)
چند روزی گذشته بودو ات و کوک از زندگیشون راضی بودن و داشتن انتخواب میکردن که کجا برن ماه عسل
_ات پیدا کردم کجا بریم
_کجا _بالی اندونزی _اره اونجام خوبه حالا کوک گزینه های زیادی داریم بیا بندازیمش برای چند ماه دیگه ی عالمه کار ریخته سرم _اوففف باشه فقط 2 ماه صبر میکنن
_باشع 2 ماه کافیه
2 ماه بعد
_لطفا لطفا نجاتش بدین دکتر هر کاری لازم باشه بکنین
*لطفا اروم باشید خانم ات ما هر کاری میکنیم...
۱.۵k
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.