اربابکیم

#ارباب_کیم ♣️

#پارت_26

+تهیونگ

ــ هوم

+منو بذار پایین

ــ نمیخوام

+نزدیکیم دیگه.

ــ باشه بیا پایین

+ممنونم
اینو گفتم و بعد دستمو گرفت و وارد حیاط عمارت شدیم.

+تهیونگ

ــ بله؟

+پس نگهبانا کجان؟

ــ نمی‌دونم

+وارد عمارت شدیم همه جا تاریک بود.

+مگه خدمتکارا نباید تا الان میومدن؟

ــ ا/ت همین جا بمون تامن بیام.

+میشه منم بیام آخه میترسم.

ــ باشه بیا

+وارد عمارت شدیم و از پله ها بالا رفتیم.
بوی خون کل عمارت رو برداشته بود.
صدای آه وناله از اتاق جین میومد.
وارد اتاق جین شدیم و با تن خونی جین مواجه شدیم.

+جین جین
تهیونگ اونو باید ببریم بیمارستان(استرس)
نگاه تهیونگ کردم چشماش بر از اشک شده بود و تکون نمی‌خورد.

+تهیونگ الان موقع گریه کردن نیست داداشت داره از دست می‌ره(بغض)

ــ من من چیکار کنم(بغض)

+بلندش کن تا ببریمش بیمارستان.
تهیونگ جینو بلند کرد و به سمت حیاط عمارت برد.

ــ ا/ت میتونی رانندگی کنی؟

+آره

ــ اون ماشین سفیده روبیار زود (بغض)

+باشه
ماشین رو آوردم و به سمت بیمارستان تند حرکت کردم.
تهیونگ بالای سر جین زمزمه میکرد.

ــ دووم بیار الان میرسیم(گریه)

+رسیدیم به بیمارستان و تهیونگ زود جینو برد داخل.

ــ پرستار پرستار(داد)

پرستار:چتونه اینجارو روی سرت گذاشتی.

ادامه دارد.......‌‌..........🌱
دیدگاه ها (۰)

#ارباب_کیم ♣️#پارت_27 ــ کمکش کنین الان از دست می‌ره(بغض)پرس...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_28 +آهادیگه چیزی نگفتم و بدون حرف روی تخت...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_25+تهیونگــ هوم+ماشینت کجاست؟ــ مگه اونجا...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_24+اگه نمیترسی بیا بریم توــ باشه+وارد تو...

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط