پارت ۵
پارت ۵#
برش داشتم و نوشته بود: 𝐌𝐢𝐨 𝐑𝐢𝐜𝐜𝐢𝐎 (فرفری من)
آرشام بود.
خیلی هول کردم و خر ذوق شدم.
خودمو پرت کردم رو تخت و جواب دادم:
_ سلام آقا آرشام
_ سلااااام صحرا خانم خوبین؟
_ صدای شمارو میشنوم خیلی خوبم شما بهترین؟
_ آره خداروشکر خیلی بهترم؛ زنگ زدم بگم من ایرانم باید بینمتون
_ واقعاااا؟؟
_ آره اومدم شمارو بینم.
_ وای باورم نمیشه واسه من اومدین شما واقعا خیلی محترم و باشخصیت هستین هرکی بود میگفت گور باباش ولش کن.
خندید و گفت:
_ نه بابا این چه حرفیه شما واقعا بهم لطف کردین اگه شما نبودین من الان زنده نبودم.
_ واسه یه تشکر لازم نبود بیاین ایران آخه از پشت تلفن یا همون جا تو کنسرت هم میشدا چرا انقدر زحمت کشیدین؟!
چند لحضه ای سکوت کرد و گفت : آ...
حرفش رو قورت داد و دوباره گفت: زحمتی نیست
واقعا کاری که شما کردین خیلی ارزش منده
رفتارش خیلی عجیب بود.
سکوت کرده بود.
گفتم: خب هرجا و هروقت که شما بگین.
_ خب پس صحرا خانم من آدرس یه کافه براتون میفرستم اگه مشکلی نیست امشب تشریف بیارین چون من زود تر باید برگردم آمریکا.
_ چشم من مشکل ندارم ساعت میگین ؟
_ آدرس و ساعت رو پیامک میکنم.
_ مشکلی نیست دستتون درد نکنه
_ پس میبینمتون خدافظ
خیییلی خوشحال بودم با مامان بابا صحبت کردم و اوکی دادان.
آدرس رو برام فرستاد و ساعت ۷ باید اونجا میبودم.
هیچ وقت فکر نمیکردم آیدلم بهم اس مس بده و باهام قرار بزاره.
قشنگترین لباس هام رو پوشیدم و آرایش خیلی کم و ساده ای کردم.
سوار اسنپ شدم و رفتم.
راس ساعت دم در کافه پیاده شدم در ماشین رو بستم و اون طرف خیابون دیدمش.
کت و شلوار خاکستری
عینک دودی
موهای ژل زده
۱۵ پرومکس
ساعت لوکس
بی ام وه
و....
منو دید و سرش رو به نشانه سلام خم کرد لبخند زدم و از اون دسته خیابون به سمتم اومد.
داخل کافه شدیم واقعا لوکس و باکلاس و مدرن بود.
یه میز انتخواب کرد و نشستیم.
بعد یکم احوال پرسی گفتم: راستی آقای آرشام قضیه ی اون مرده که اون شب به کنسرت حمله کرد چیه؟
اون کی بود؟
جواب داد: باهم از قدیم دشمنی داشتیم و اون میخواست انتقام بگیره.
اگه تو نبودی من الان اینجا نبودم من زندگیم رو مدیونتم.
_ عِه آقا آرشام حالا انقدر شلوغش هم نکنید من که کاری نکردم.
_ نگو این حرف رو در افتادن با اون مرد گردن کلفت خیلی جرعت میخواست!
_ آره ولی لازم نبود واسه تشکرش بیاین ایران.
سرش رو انداخت پایین و نیش خندی زد و زیر لب گفت: یعنی هنوز نمیدونی واسه چی اینجام؟
سرم رو آوردم جلو و گفتم چی؟
گفت: من فقط واسه تشکر ازت نیومدم بخواطر خودت اومدم!
سرم رو تکون دادم و گفتم منظورتون چیه؟
دست هاشو گذاشت رو میز و گفت: صحرا هنوز تو متوجه نشدی!
من ازت خوشم اومده!...🖇
برش داشتم و نوشته بود: 𝐌𝐢𝐨 𝐑𝐢𝐜𝐜𝐢𝐎 (فرفری من)
آرشام بود.
خیلی هول کردم و خر ذوق شدم.
خودمو پرت کردم رو تخت و جواب دادم:
_ سلام آقا آرشام
_ سلااااام صحرا خانم خوبین؟
_ صدای شمارو میشنوم خیلی خوبم شما بهترین؟
_ آره خداروشکر خیلی بهترم؛ زنگ زدم بگم من ایرانم باید بینمتون
_ واقعاااا؟؟
_ آره اومدم شمارو بینم.
_ وای باورم نمیشه واسه من اومدین شما واقعا خیلی محترم و باشخصیت هستین هرکی بود میگفت گور باباش ولش کن.
خندید و گفت:
_ نه بابا این چه حرفیه شما واقعا بهم لطف کردین اگه شما نبودین من الان زنده نبودم.
_ واسه یه تشکر لازم نبود بیاین ایران آخه از پشت تلفن یا همون جا تو کنسرت هم میشدا چرا انقدر زحمت کشیدین؟!
چند لحضه ای سکوت کرد و گفت : آ...
حرفش رو قورت داد و دوباره گفت: زحمتی نیست
واقعا کاری که شما کردین خیلی ارزش منده
رفتارش خیلی عجیب بود.
سکوت کرده بود.
گفتم: خب هرجا و هروقت که شما بگین.
_ خب پس صحرا خانم من آدرس یه کافه براتون میفرستم اگه مشکلی نیست امشب تشریف بیارین چون من زود تر باید برگردم آمریکا.
_ چشم من مشکل ندارم ساعت میگین ؟
_ آدرس و ساعت رو پیامک میکنم.
_ مشکلی نیست دستتون درد نکنه
_ پس میبینمتون خدافظ
خیییلی خوشحال بودم با مامان بابا صحبت کردم و اوکی دادان.
آدرس رو برام فرستاد و ساعت ۷ باید اونجا میبودم.
هیچ وقت فکر نمیکردم آیدلم بهم اس مس بده و باهام قرار بزاره.
قشنگترین لباس هام رو پوشیدم و آرایش خیلی کم و ساده ای کردم.
سوار اسنپ شدم و رفتم.
راس ساعت دم در کافه پیاده شدم در ماشین رو بستم و اون طرف خیابون دیدمش.
کت و شلوار خاکستری
عینک دودی
موهای ژل زده
۱۵ پرومکس
ساعت لوکس
بی ام وه
و....
منو دید و سرش رو به نشانه سلام خم کرد لبخند زدم و از اون دسته خیابون به سمتم اومد.
داخل کافه شدیم واقعا لوکس و باکلاس و مدرن بود.
یه میز انتخواب کرد و نشستیم.
بعد یکم احوال پرسی گفتم: راستی آقای آرشام قضیه ی اون مرده که اون شب به کنسرت حمله کرد چیه؟
اون کی بود؟
جواب داد: باهم از قدیم دشمنی داشتیم و اون میخواست انتقام بگیره.
اگه تو نبودی من الان اینجا نبودم من زندگیم رو مدیونتم.
_ عِه آقا آرشام حالا انقدر شلوغش هم نکنید من که کاری نکردم.
_ نگو این حرف رو در افتادن با اون مرد گردن کلفت خیلی جرعت میخواست!
_ آره ولی لازم نبود واسه تشکرش بیاین ایران.
سرش رو انداخت پایین و نیش خندی زد و زیر لب گفت: یعنی هنوز نمیدونی واسه چی اینجام؟
سرم رو آوردم جلو و گفتم چی؟
گفت: من فقط واسه تشکر ازت نیومدم بخواطر خودت اومدم!
سرم رو تکون دادم و گفتم منظورتون چیه؟
دست هاشو گذاشت رو میز و گفت: صحرا هنوز تو متوجه نشدی!
من ازت خوشم اومده!...🖇
۱۱۱
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.