don't let me (اجازه نده بروم)
#p9
بعد از رفتن بانو چوی به قصر ذهنم خیلی مشغول بود همش داشتم به اتفاقات افتاده فکر میکردم
چشمام رو بسته بودم ؛نفس عمیقی کشیدم با صدای باز شدن در چشم هامو باز کردم
که یونگی با یه تخته شطرنج وارد شد همینجور خیره بهش نگاه میکردم
که اومد روبه روم نشست
_احساس نمیکنید یکم زیادی فکرتون مشغوله
+نگرانم اگه اتفاقی تو قصر افتاده باشه چی
_بهتره که زیاد نگران نباشید
خیره بهش یه لبخند بی جونی از این همه صمیمیت زدم که گفت
_اوه داشت یادم میرفت......از اونجایی که خیلی فکرتون مشغوله نظرتون چیه یکم شطرنج بازی کنیم از این حال و حوا در بیایید
+میدونی فکر بدی نیست....واقعا منم حوصلم سررفته بود
تخته رو روی میز گذاشت و شروع کرد به چیدن مهره ها مهرهای سفید برای من و مهره های سیاه برای خودش
همینطور که مهره هارو می چید لب زد
_من اول شروع میکنما
.....................................
تقریبا نزدیک یک ساعتی بود که مشغول شطرنج بازی کردن بودیم که صدای بانو چوی از بیرون اومد
بانو چوی:بانوی من من برگشتم
با ضرب از سر جام بلند شدم و به سمت بیرون رفتم که یونگی هم پشت سرم اومد
+بانو چوی چیشده بگو
بانو چوی:وای بانوی من صبر کنید من برسم
+بانو چوی اذیت نکن دیگه
بانوچوی:وا بانوی من این همه راه رفتم بزارید حداقل یکم اب بخورم
+ خب پس من داخل منتظرتم اب خوردی بیا
به سمت یونگی برگشتم و گفتم
+خب بریم ادامه بازی رو انجام بدیم
_باشه بریم
رفتیم روی میز نشستم و دوباره شروع کردیم به بازی کردن
یه ۵ دقیقه ای گذشت که بانو چوی وارد شد
که برگشتم سمتش و گفتم
+خب بانو چوی میشنوم قصر چه خبر
بانوچوی:خب بانوی من..........
#bts #fick #kpop #idol
#بنگتن #شوگا #یونگی #اگوست_دی
#کره #بی_تی_اس #ارمی #بی_تی_اس #بی_تی_اس_و_ارمی_برای_همیشه_با_همن #کره_جنوبی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک
بعد از رفتن بانو چوی به قصر ذهنم خیلی مشغول بود همش داشتم به اتفاقات افتاده فکر میکردم
چشمام رو بسته بودم ؛نفس عمیقی کشیدم با صدای باز شدن در چشم هامو باز کردم
که یونگی با یه تخته شطرنج وارد شد همینجور خیره بهش نگاه میکردم
که اومد روبه روم نشست
_احساس نمیکنید یکم زیادی فکرتون مشغوله
+نگرانم اگه اتفاقی تو قصر افتاده باشه چی
_بهتره که زیاد نگران نباشید
خیره بهش یه لبخند بی جونی از این همه صمیمیت زدم که گفت
_اوه داشت یادم میرفت......از اونجایی که خیلی فکرتون مشغوله نظرتون چیه یکم شطرنج بازی کنیم از این حال و حوا در بیایید
+میدونی فکر بدی نیست....واقعا منم حوصلم سررفته بود
تخته رو روی میز گذاشت و شروع کرد به چیدن مهره ها مهرهای سفید برای من و مهره های سیاه برای خودش
همینطور که مهره هارو می چید لب زد
_من اول شروع میکنما
.....................................
تقریبا نزدیک یک ساعتی بود که مشغول شطرنج بازی کردن بودیم که صدای بانو چوی از بیرون اومد
بانو چوی:بانوی من من برگشتم
با ضرب از سر جام بلند شدم و به سمت بیرون رفتم که یونگی هم پشت سرم اومد
+بانو چوی چیشده بگو
بانو چوی:وای بانوی من صبر کنید من برسم
+بانو چوی اذیت نکن دیگه
بانوچوی:وا بانوی من این همه راه رفتم بزارید حداقل یکم اب بخورم
+ خب پس من داخل منتظرتم اب خوردی بیا
به سمت یونگی برگشتم و گفتم
+خب بریم ادامه بازی رو انجام بدیم
_باشه بریم
رفتیم روی میز نشستم و دوباره شروع کردیم به بازی کردن
یه ۵ دقیقه ای گذشت که بانو چوی وارد شد
که برگشتم سمتش و گفتم
+خب بانو چوی میشنوم قصر چه خبر
بانوچوی:خب بانوی من..........
#bts #fick #kpop #idol
#بنگتن #شوگا #یونگی #اگوست_دی
#کره #بی_تی_اس #ارمی #بی_تی_اس #بی_تی_اس_و_ارمی_برای_همیشه_با_همن #کره_جنوبی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک
۱۰.۰k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.