❌ اصکی ممنوع ❌ ادامه پارت قبل
رو ثابت نگه داشتم: نگفتی، ارنولد رو دوست داری؟
اهنگ رو خاموش کرد: دیگه باید برم.
خواست از کنارم رد بشه که مچ دست سفیدش رو گرفتم: یونجون گفت تا صبح برام میرقصی!
دست من داغ بود و دست اون خنک.
تصور اینکه بدن خنک اونو به بدن داغم بچسبونم منو دیونه میکرد!
با یه حرکت ماهرانه دستم رو پیچ داد و دست خودش رو ازاد کرد.
ابرومو دادم بالا.
اون یه رزمی کار حرفه ای بود!
یه چیزی اینجا میلنگید!
ـــ تا صبح نمیرقصم چون تو اون کسی نیستی که من میخواستم.
ناخواسته اخم کردم: من برنده شدم و وظیفت خدمت به منه.
چشمای سبزش مات شد: غرور یه گرگ آلفا... تو از گنگ بلک وولفی، باید حدس میزدم.
سرش رو تکون داد: با گرگا میونه خوبی ندارم.
من: با مار ها چطور؟
چشماش برق زد: مار، شکارِ عقابه!
گفت و از اتاق خارج شد.
نفسم رو دادم بیرون.
اون دختر کی بود؟
هرکی بود بدجوری ذهنم رو مشغول کرده بود!
.... ادامه دارد ......
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
اهنگ رو خاموش کرد: دیگه باید برم.
خواست از کنارم رد بشه که مچ دست سفیدش رو گرفتم: یونجون گفت تا صبح برام میرقصی!
دست من داغ بود و دست اون خنک.
تصور اینکه بدن خنک اونو به بدن داغم بچسبونم منو دیونه میکرد!
با یه حرکت ماهرانه دستم رو پیچ داد و دست خودش رو ازاد کرد.
ابرومو دادم بالا.
اون یه رزمی کار حرفه ای بود!
یه چیزی اینجا میلنگید!
ـــ تا صبح نمیرقصم چون تو اون کسی نیستی که من میخواستم.
ناخواسته اخم کردم: من برنده شدم و وظیفت خدمت به منه.
چشمای سبزش مات شد: غرور یه گرگ آلفا... تو از گنگ بلک وولفی، باید حدس میزدم.
سرش رو تکون داد: با گرگا میونه خوبی ندارم.
من: با مار ها چطور؟
چشماش برق زد: مار، شکارِ عقابه!
گفت و از اتاق خارج شد.
نفسم رو دادم بیرون.
اون دختر کی بود؟
هرکی بود بدجوری ذهنم رو مشغول کرده بود!
.... ادامه دارد ......
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
۲.۳k
۲۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.