❌ اصکی ممنوع ❌ ادامه پارت قبل
نرسیده آسم رو، رو کردم و برنده شدم.
با پوزخند انگشت فاکم رو به پسر نشون دادم: هرچقدر هم که گردن کلفت باشی، بازم یه مار هیچ وقت با یه گرگ در نمی افته!
میز رو چپه کرد و با عصبانیت غرید: خفه شو حرومزاده.
قهقهه ای زدم: فاک آف بچ!
یونجون اخم کرد: بهتره باختت رو قبول کنی.
بعد درحالی که میز رو صاف میکرد گفت: دفعه دیگه بخوای از این شلوغ بازیا دربیاری اروم نمیمونم ارنولد.
پسر که فهمیدم اسمش ارنولده، یقه یونجون رو کشید: من اون عقاب رو ازت میگیرم، چه بخوای و چه نخوای.
نگاه زهر داری بهم انداخت: به هم میرسیم.
پوزخند زدم: دیدار به قیامت.
بعد از رفتن ادوارد، یونجون با کلافگی دستی تو موهاش کشید: حال ندارم باهات بازی کنم، امشب عقاب مال توعه. چشمام برق زد: کجا میتونم ببینمش؟
.... ادامه دارد.....
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
با پوزخند انگشت فاکم رو به پسر نشون دادم: هرچقدر هم که گردن کلفت باشی، بازم یه مار هیچ وقت با یه گرگ در نمی افته!
میز رو چپه کرد و با عصبانیت غرید: خفه شو حرومزاده.
قهقهه ای زدم: فاک آف بچ!
یونجون اخم کرد: بهتره باختت رو قبول کنی.
بعد درحالی که میز رو صاف میکرد گفت: دفعه دیگه بخوای از این شلوغ بازیا دربیاری اروم نمیمونم ارنولد.
پسر که فهمیدم اسمش ارنولده، یقه یونجون رو کشید: من اون عقاب رو ازت میگیرم، چه بخوای و چه نخوای.
نگاه زهر داری بهم انداخت: به هم میرسیم.
پوزخند زدم: دیدار به قیامت.
بعد از رفتن ادوارد، یونجون با کلافگی دستی تو موهاش کشید: حال ندارم باهات بازی کنم، امشب عقاب مال توعه. چشمام برق زد: کجا میتونم ببینمش؟
.... ادامه دارد.....
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
۴.۴k
۱۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.