شعلههایعشق

#شعله_های_عشق
#part_4
#ادامه‌پارت
چند نوع پاستا آوردن من که خیلی پاستا دوست داشتم سریع یه عالمه برای خودم ریختم و خوردم جین هنوز یه عالمه از پاستاش مونده بود من که چن وقت بود پاستا نخورده بودم بازم به خدمتکار گفتم برام یکم بکشه و اونم خوردم بعد جین اومد در گوشم آروم گفت

+ اینهمه میخوری چرا چاق نمیشی؟

بلند گفتم

- واااا مگه چقدر خوردم؟

یهو همه خندیدن جین پوکر نگاهم کرد بعد پاشدم برم اتاقم بخوابم ساعت ۹ بود دیگه منم تا برم یه گوشی نگاه کنم و بخوابم ۱۰ میشه یهو صدای آقاجون بلند شد

:پارچه رو ازت میخام! باید مردونگیت رو ثابت کنی

رفتم تو اتاقم تا خواستم دررو باز کنم جین شونه ام رو گرفت و گفت

+ نوچ نوچ

- چرا؟

+ بیا اتاق مشترک

بعد همونطوری که دستش رو شونم‌ بود من رو برد و دستش رو برداشت در اتاق رو بست
دیدگاه ها (۲)

#شعله_های_عشقجسیکا بارنر سن:۲۰قد:۱۶۷وزن:۵۷

#شعله_های_عشق#part_5#راویجسیکا از خواب پاشد کسی کنارش نبود ...

#شعله‌_های_عشق#part_4- چند وقته داری اینجا شنا میکنی داداشی؟...

#شعله_های_عشق#part_3" ساعت ۶ بعد از ظهر " بیدار شدم ... هنوز...

Name: Lost heart Part:⑤ دامه ✓نهه اون قراره با ما فیلم ببینه...

---"صدای بی‌اجازه" قسمت بیست‌ونهم – افتادن، قرص، و لجبازیوی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط