نه تو برو من ترتیب انتقال تمنا رو به آسایشگاه میدم بعد

- نه تو برو من ترتیب انتقال تمنا رو به آسایشگاه میدم بعد میرم خونه خودم
شهیاد با تعجب گفت:
- خونه خودت ...اونجا برای چی؟
کلافه نگاش کردمو گفتم:
- خیلی زوده با این سن آلزایمر بگیریا خوبه پدیده و من همه چی رو گذاشتیم کف دستت
شهیاد- پسر تو جدی می خوای دیگه خونه نری بابا بی خیال این آتوسا هم مثل بقیه
اونم یادشون میره
دیدگاه ها (۶)

رمان تمنابیسان تیتهتهیه کننده حسین حاجی جمالیکلافه تو موهام ...

رمان تمنابیسان تیتهتهیه کننده حسین حاجی جمالیقسمت چهل و هفتم...

رمان تمنابیسان تیتهتهیه کننده حسین حاجی جمالی-چرا زل زدی به ...

رمان تمنا بیسان تیتهتهیه کننده حسین حاجی جمالییاد اونشب افتا...

سناریو انهایپن

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط