تمام مدت حالت تهوع شدید داشتم و هر غذایی رو نمیتونستم بخ

تمام مدت حالت تهوع شدید داشتم و هر غذایی رو نمی‌تونستم بخورم
علاوه بر اون یکم هم چاق شده بودم
پسرا رو آماده کردم
چون قرار بود برن خونه خودشون
با هم رفتیم
پ.د :پدر شوهر م.ش:مادر شوهر
و.د:خوش اومدین
ا.ت:ممنون پدر جان
و.د :پسرا رو میبرم بالا
ا.ت:باشه
با م.ش داشتم حرف میزدم که یهو یاد پسرا افتادم
گفتم تا برم یه سر بهشون بزنم

ببخشید بچه ها حالم خوب نیست🙂
دیدگاه ها (۴)

جیمین:باشه همین الان میگم تو باید با من ازدواج کنی چون نمیخا...

م.ج:سلام پسرمجیمین:سلام (جیمین کلا سرده)ا.ت:سلام (م.ج جواب ن...

پسرا رو بردن خونه منم به پدر شوهرم برگشتم پ.ش:ا.ت لطفا مراقب...

بچه ها این فیک ادامه داره ...فقط تا جایی که می‌فهمه اعضا تصا...

love Between the Tides³¹شبتهیونگرفتم بیمارستان تهیونگ: ببخشی...

پارت ۸۶ فیک ازدواج مافیایی

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط