جیمین:باشه
همین الان میگم
تو باید با من ازدواج کنی چون نمیخام با دختر عمه هرزم ازدواج کنم
باشه
ا.ت:ص..صبر کن چی؟
ب..باشه
ا.ت ویو
هیچ کار دیگه ای نمیتونم بکنم
هیچ چیزم برا از دست دادن ندارم پس
قبول کردم
جیمین :خوبه
بعد از دو روز ازدواج کردیم
و امشب شب عروسی مونه
و خانواده جیمین قرارع بیان اینجا
.......
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.