پسرا رو بردن خونه منم به پدر شوهرم برگشتم
پسرا رو بردن خونه منم به پدر شوهرم برگشتم
پ.ش:ا.ت لطفا مراقب شون باش ...
ا.ت:نگران چیزی نباش پدر
پنج ماه گذشت
پنج ماه از وقتی که این اتفاقا افتاد
ته و کوک و جیمین
هرشب باید س؟ینه؟ های منو می؟مکیدن
تا خواب برن
بقیه پسرا هم نمیدونستن حرف بزنن نه کاری کنند
اما
یه چیزی عجیب بود....
پ.ش:ا.ت لطفا مراقب شون باش ...
ا.ت:نگران چیزی نباش پدر
پنج ماه گذشت
پنج ماه از وقتی که این اتفاقا افتاد
ته و کوک و جیمین
هرشب باید س؟ینه؟ های منو می؟مکیدن
تا خواب برن
بقیه پسرا هم نمیدونستن حرف بزنن نه کاری کنند
اما
یه چیزی عجیب بود....
- ۲.۵k
- ۰۹ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط