مجسلام پسرم

م.ج:سلام پسرم
جیمین:سلام
(جیمین کلا سرده)
ا.ت:سلام
(م.ج جواب نداد )
م.ب:پسرم چرا با این ازدواج کردی
اما هنوز هم دیر نشده میتونی با سوا ازدواج کنی
سوا:مادر بزرگ راست میگه جیمین
از شر این هرزه خلاص شو...
که جیمین حرفشون رو قطع کرد
جیمین:خفه شید
در مورد زن من درست صحبت کنین من اونو دوست دارم اونم منو پس تمومش کنید
ا.ت ویو
خوشحالم که ازم دفاع کرد
م..من دوستش دارم
آره من عاشقشم
تو فکر بودم که جیمین دستمو گرفت
جیمین ما میریم بالا ....
دیدگاه ها (۰)

تو اتاق ا.ت:جیمین تو واقعا منو دوست داری؟جیمین:معلومه که آره...

رفتم تو اتاق کار پدر جان چون اتاق همشون رو نگاه کردم نبودنآخ...

جیمین:باشه همین الان میگم تو باید با من ازدواج کنی چون نمیخا...

تمام مدت حالت تهوع شدید داشتم و هر غذایی رو نمی‌تونستم بخورم...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

love Between the Tides³¹شبتهیونگرفتم بیمارستان تهیونگ: ببخشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط