اسم رمان:وقتی ناخاسته خطرناک ترین مافیا عاشقت میشه و میدز
اسم رمان:وقتی ناخاسته خطرناک ترین مافیا عاشقت میشه و میدزدتت و مجبوری عروسش باشی و...
پارت: 32
بدون هیچ حرفی غذام رو خورم
جنی: جیمین م.....من میخوام برم حموم
جیمین:خب برو
جنی: آما (کمی داد)
به دو دقیقه نکشیده اومد بالا
آما: خانم اجازه ورود دارم؟
جنی: اره عزیزم بیا
آما: چیزی لازم دارید؟
جنی: میخوام برم حموم اما پام درد میکنه میشه کمکم کنی
آما:چشم
بعد 10 مین با کمک آما رفتم حموم
جنی: آما قبل از اینکه بری اسم اصلیت آما ست یا نه اخه قیافت برام اشناست
آما: ب.....بله اس.....اسم اصلیم آما ه....هست
جنی: اوکی میتونی بری
(ویو سنا)
هوف بخیر گذشت شاید الان با خودتون بگید من کیم خب برای این که بیشتر با من اشنا بشید بریم یه فلش بک به 10 سال پیش ببینیم
(10 سال قبل سال 2013)
سون هی: خانم فردا هر کس با مامان و باباش بیاد
معلم: بله ادرس رو برای مامانا تون میفرستم
سنا: خانم من شاید نتونم بیام
معلم: چرا سنا تو شاگرد ممتاز منی باید بیای
سنا: ولی
معلم: ولی و اما نداری خب خدافظ تا فردا
بچه ها: خدافظ خانوم
رفتم خونه دوبار دعوای همیشگی مامان بابام بدون حرف رفتم اتاق جنی
سنا: توم خسته شدی
جنی: اوهوم همش دعوا چی بگم
سنا: نگران نباش باهم میریم یه جای خوب که نه دعوا باشه نه مامان بابا
جنی: معلمتون چی گفت
سنا: گفت باید بریم اردو
جنی: هوم خوش بگذر
سنا: باید با مامان بابا برم
جنی:چی
سنا: خواهر کوچولو نگران نباش راضیشون میکنم
جنی: فقط به خودت اسیبی نزن
سنا: چشم
خیلی میترسم به جنی اسیبی بزنن بابا که کلا قمار میکنه اول خونمون رو از دست دادیم ولی چه فایده من کلی کار میکنم تا خرج خونه رو بدم اولا جنی کمکم میکرد اما الان خودم نمیزارم رفتم پایین پیش مامان
سنا: مامان
مامان ج/س: بله
سنا: مامان معلم علوم گفته باید برای فردا به یه گردش علمی بریم
مامان ج/س: خب
سنا: گفته باید با مامان یا باباتون بیاید
مامان ج/س: من نمیتونم بیام توم فقط دردسر اضافه ای
قلبم شکست هه نه خورد شد رفتم داخل اتاق خودم و جنی داشتم وسایل هامو میبستم اما نه برای اردو بلکه برای فرار لباسای جنی و خودم رو برداشتم جنی خواب بود
سنا: جنی جنی بیدار شو(اروم)
مامان ج/س: برای چی
سنا: میخوایم فرار کنیم
جنی: برای چی
#he_so
پارت: 32
بدون هیچ حرفی غذام رو خورم
جنی: جیمین م.....من میخوام برم حموم
جیمین:خب برو
جنی: آما (کمی داد)
به دو دقیقه نکشیده اومد بالا
آما: خانم اجازه ورود دارم؟
جنی: اره عزیزم بیا
آما: چیزی لازم دارید؟
جنی: میخوام برم حموم اما پام درد میکنه میشه کمکم کنی
آما:چشم
بعد 10 مین با کمک آما رفتم حموم
جنی: آما قبل از اینکه بری اسم اصلیت آما ست یا نه اخه قیافت برام اشناست
آما: ب.....بله اس.....اسم اصلیم آما ه....هست
جنی: اوکی میتونی بری
(ویو سنا)
هوف بخیر گذشت شاید الان با خودتون بگید من کیم خب برای این که بیشتر با من اشنا بشید بریم یه فلش بک به 10 سال پیش ببینیم
(10 سال قبل سال 2013)
سون هی: خانم فردا هر کس با مامان و باباش بیاد
معلم: بله ادرس رو برای مامانا تون میفرستم
سنا: خانم من شاید نتونم بیام
معلم: چرا سنا تو شاگرد ممتاز منی باید بیای
سنا: ولی
معلم: ولی و اما نداری خب خدافظ تا فردا
بچه ها: خدافظ خانوم
رفتم خونه دوبار دعوای همیشگی مامان بابام بدون حرف رفتم اتاق جنی
سنا: توم خسته شدی
جنی: اوهوم همش دعوا چی بگم
سنا: نگران نباش باهم میریم یه جای خوب که نه دعوا باشه نه مامان بابا
جنی: معلمتون چی گفت
سنا: گفت باید بریم اردو
جنی: هوم خوش بگذر
سنا: باید با مامان بابا برم
جنی:چی
سنا: خواهر کوچولو نگران نباش راضیشون میکنم
جنی: فقط به خودت اسیبی نزن
سنا: چشم
خیلی میترسم به جنی اسیبی بزنن بابا که کلا قمار میکنه اول خونمون رو از دست دادیم ولی چه فایده من کلی کار میکنم تا خرج خونه رو بدم اولا جنی کمکم میکرد اما الان خودم نمیزارم رفتم پایین پیش مامان
سنا: مامان
مامان ج/س: بله
سنا: مامان معلم علوم گفته باید برای فردا به یه گردش علمی بریم
مامان ج/س: خب
سنا: گفته باید با مامان یا باباتون بیاید
مامان ج/س: من نمیتونم بیام توم فقط دردسر اضافه ای
قلبم شکست هه نه خورد شد رفتم داخل اتاق خودم و جنی داشتم وسایل هامو میبستم اما نه برای اردو بلکه برای فرار لباسای جنی و خودم رو برداشتم جنی خواب بود
سنا: جنی جنی بیدار شو(اروم)
مامان ج/س: برای چی
سنا: میخوایم فرار کنیم
جنی: برای چی
#he_so
۱۳.۸k
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.