شکمم خیلی درد گرفت
شکمم خیلی درد گرفت
جولی:واییی ،تهیونگ دلم وایی
دستمو گذاشتم زیر دلم و بالا اوردم دیدیم دستم خونیه
تهیونگ:چ...چی؟جولی ؟جولی این چیه رو دستت نکنه خونه
جولی:تهیونگ اره خونه میترسم واییی دلم درد میکنه
تهیونگ فوری بغلم کرد و بردم سمت ماشین و فورا راه افتادیم به سمت بیمارستان که یهو هیچی دیگه نفهمیدم و چشمامو بستم
تهیونگ:(با گریه )جولی.......جولیی چرا چشماتو بستی جولیییی چشماتو باز کن جولی توروخدا عزیزم لطفا خاهش میکنم ..هق...هق
چشمامو ارو باز کردم دیدم دارن میبرنم به سمت اتاق و تهیونگ همینجور می دویید به سمت من .....
دیالوگ از زبان تهیونگ:
جولی چشماشو بست رسیدیم بیمارستان و فورا بردنش به سمت اتاق عمل که دکتر اومد و گفت باید هرچه زود تر عمل بشه واگر ن یا مادر یا خود بچه از دست میره برو کاراشو انجام بده تشکیل پرونده سازی رو
تهیونگ:توروخدا هرچی هزینه بخاد پرداخت میکنم همسرم و بچه هام رو نجات بدید لطفا(با گریه خیل شدید)😭
دکتر:باش نگران نباشید نجاتشون میدیم
تهیونگ:ممنونم
دیدم جیمین زنگ زد رو گوشیم جواب دادم
جیمین:الو تهیونگ چطوری بابای خوشتیپ کجایی
تهیونگ همینجور گریه میکرد گفت
تهیونگ:س....سلام بیمارستان(گریه های شدیدتر)
جیمین :تهیونگ چرا داری گریه میکنی نکنه برا جولی اتفاقی افتاده ها؟
تهیونگ:......
جیمین:الو تهیونگ چرا جوابمو نمیدی نگران شدیم
تهیونگ:حالش وخیمه ممکنه بچه یا خود جولی .....
جیمین:تهیونگ قوی باش ما الان میایم پیشت با بچه ها باشه ارو باش
تهیونگ:باشه .....
چند مین بعد:
بچه ها اومدن وسریع دویدن سمتم که یهو صدای گریه بچه اومد از اتاق
جین:این ....این صدای بچه ....بچهاس!تهیونگ دیدی
تهیونگ همینجوری گریه میکرد و رفت جین و بغل کرد و کلی گریه کرد
شوگا:هی داداش مبارکه
دوباره صدای بچه اومد
جمین:تهیونگ به خودت بیا مرد حالشون خوبه صدای بچه هارو که میشنوی
دکتر از اتاق اومد بیرون
تهیونگ:اقای دکتر حال زنم چطوره ؟بچه ها چی
دکتر:خدارو شکر بچه ها خوبن ولی همسرتون.....
نامجون:اقای دکتر میشه واضح حرف بزنید سر اون خانوم چی اوم حالش خوبه دیگه ن
جیهوپ:اقای دکتر لطفا حرف بزنید چرا سرتون رو انداخیتد پایین
تهیونگ رفت و یقه دکتر و گرفت و با عربده گفت:بهت میگم همسرم چی شد حالش خوبه مگه ن ؟
شوگا اکند و تهیونگ رو از دکتر جدا کرد
شوگا:دکتر یه کلمه دیگه میپرسم حالش چطوره ؟
دکتر:خونش خیلی کمه اگه بهش خون نرسه میمیره
جیهوپ :خب اگه خون لازم داشته باشه ما بهش میدیم اینکه کاری نداره
دکتر:خون O+اگه خونتون بهش میخوره زود تر بیای دنبال من
همه سکوت کردن حتی تهیونگ چون خونش نمیخورد به جولی که شوگا گفت
شوگا:من خونم O+هست من بهش میدم هر چقدر نیاز باشه
تهیونگ:اما شوگا
......
جولی:واییی ،تهیونگ دلم وایی
دستمو گذاشتم زیر دلم و بالا اوردم دیدیم دستم خونیه
تهیونگ:چ...چی؟جولی ؟جولی این چیه رو دستت نکنه خونه
جولی:تهیونگ اره خونه میترسم واییی دلم درد میکنه
تهیونگ فوری بغلم کرد و بردم سمت ماشین و فورا راه افتادیم به سمت بیمارستان که یهو هیچی دیگه نفهمیدم و چشمامو بستم
تهیونگ:(با گریه )جولی.......جولیی چرا چشماتو بستی جولیییی چشماتو باز کن جولی توروخدا عزیزم لطفا خاهش میکنم ..هق...هق
چشمامو ارو باز کردم دیدم دارن میبرنم به سمت اتاق و تهیونگ همینجور می دویید به سمت من .....
دیالوگ از زبان تهیونگ:
جولی چشماشو بست رسیدیم بیمارستان و فورا بردنش به سمت اتاق عمل که دکتر اومد و گفت باید هرچه زود تر عمل بشه واگر ن یا مادر یا خود بچه از دست میره برو کاراشو انجام بده تشکیل پرونده سازی رو
تهیونگ:توروخدا هرچی هزینه بخاد پرداخت میکنم همسرم و بچه هام رو نجات بدید لطفا(با گریه خیل شدید)😭
دکتر:باش نگران نباشید نجاتشون میدیم
تهیونگ:ممنونم
دیدم جیمین زنگ زد رو گوشیم جواب دادم
جیمین:الو تهیونگ چطوری بابای خوشتیپ کجایی
تهیونگ همینجور گریه میکرد گفت
تهیونگ:س....سلام بیمارستان(گریه های شدیدتر)
جیمین :تهیونگ چرا داری گریه میکنی نکنه برا جولی اتفاقی افتاده ها؟
تهیونگ:......
جیمین:الو تهیونگ چرا جوابمو نمیدی نگران شدیم
تهیونگ:حالش وخیمه ممکنه بچه یا خود جولی .....
جیمین:تهیونگ قوی باش ما الان میایم پیشت با بچه ها باشه ارو باش
تهیونگ:باشه .....
چند مین بعد:
بچه ها اومدن وسریع دویدن سمتم که یهو صدای گریه بچه اومد از اتاق
جین:این ....این صدای بچه ....بچهاس!تهیونگ دیدی
تهیونگ همینجوری گریه میکرد و رفت جین و بغل کرد و کلی گریه کرد
شوگا:هی داداش مبارکه
دوباره صدای بچه اومد
جمین:تهیونگ به خودت بیا مرد حالشون خوبه صدای بچه هارو که میشنوی
دکتر از اتاق اومد بیرون
تهیونگ:اقای دکتر حال زنم چطوره ؟بچه ها چی
دکتر:خدارو شکر بچه ها خوبن ولی همسرتون.....
نامجون:اقای دکتر میشه واضح حرف بزنید سر اون خانوم چی اوم حالش خوبه دیگه ن
جیهوپ:اقای دکتر لطفا حرف بزنید چرا سرتون رو انداخیتد پایین
تهیونگ رفت و یقه دکتر و گرفت و با عربده گفت:بهت میگم همسرم چی شد حالش خوبه مگه ن ؟
شوگا اکند و تهیونگ رو از دکتر جدا کرد
شوگا:دکتر یه کلمه دیگه میپرسم حالش چطوره ؟
دکتر:خونش خیلی کمه اگه بهش خون نرسه میمیره
جیهوپ :خب اگه خون لازم داشته باشه ما بهش میدیم اینکه کاری نداره
دکتر:خون O+اگه خونتون بهش میخوره زود تر بیای دنبال من
همه سکوت کردن حتی تهیونگ چون خونش نمیخورد به جولی که شوگا گفت
شوگا:من خونم O+هست من بهش میدم هر چقدر نیاز باشه
تهیونگ:اما شوگا
......
۸۱.۸k
۲۳ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.