⛓عشق دو طرفه ۴۸🖤⛓
⛓عشق دو طرفه ۴۸🖤⛓
جولی:ای خدا من بگردم دورشون وایسا به دنیا بیان یه کاریی یادشوت بدم که کوکی بگه کجا این کارارو یاد گرفتن 😂
سوفیا:خدا کنم به ت نرن فقط،راسی چی میخاستی بگی بگو
جولی:سوفیا خااااله شدنت مبااااارک
سوفیا:چی میگییییی
یه جیغ بلندی کشید که کوکی پشت تلفن گفت سوفیا چی شده
سوفیا:کوکی واییییییی جولییییی
کوکی:جولییی چی چی شد حالش بد شده
سوفیا:ن بابا چی میگی دارم خاله میشم تهیونگم بابا شد
کوکی:خدایییی اویول اماده شو بریم خونشون
سوفیا:جولی ما اومدیم بای
جولی:باشه بابا بای
بعد از چند مین اومدن و سوفیا دوید اومد بغلم
جولی:اییی سوفیا بچمون ایییی ولم کن دیگه
سوفیا:وای خاک بر سرم انقد خوشحالم اصلا هواسم نبود واییی
جولی:نترس بابا
سوفیا:جولی حالا چند وقتت حست خودم رفتم تو ۵ ماه
جولی:دکتر گفت ۴ ماهته یعنی اون شب که منو گرفتن یه کوچولو داخل شکمم بود 🥺
سوفیا:هوف چه شب گندی بود اه راسی کو تهیونگ
جولی:از بس خوشحال شد گفت میرم برای تو خونه خرید کنم
کوکی:اوه اوه دارم میبینم دارم عمو میشم باید به اعضا خبر بدم دارن عمو میشن
جولی:مطمئنی
کوکی:اره خیلی خوشحال میشن
جولی:اوکی باش اگه خاستن بیان ادری خونه را بهشون بده
کوکی:باش حتما
کوکی زنگ زد بچه ها و از پشت تلفن تونستم صدای جیغ جین و جیمین و .... بشنوم از بسی خوشحال بودن و خودمم یهو اشک تو چشمام جمع شد چکید رو گونم
سوفیا:هی جولی ،گریه میکنی خر چرا
جولی:هیچی چیزی نیست صدای خوشحالی بچه هارو پشت تلفن شنیدم خوشحال شدم
سوفیا:من و کوکی میخایم از هفته دیگه شروع کنیم وسیله های دوقلومون را بگیریم تو کی میری برای جنسیت
جولی:ما چند روز دیگه یه ۳ روز دیگه معلدم میشه گفت احتمالش هست دوقلو باشه
سوفیا:جدیییی پس کارمون در اومد
جولی:اره ولی هنوز به تهیونگ نگفتم میخام خودم تنها برم برای جنسیت
سوفیا:اها
کوکی:خب جولی بچه ها دارن میان اینجا تهیونگ هم خرید هارو کرده داره میاد تو راه
جولی:بچه ها الان میان وای من هیچ کاری نکردم
این حرفو گفتم که تهیونگ وارد اتاق شد یه خانمی هم که کمی مسن میزد همراهش بود
تهیونگ:خی عقشم ایشون پرستار و خدمتکار جدید اسمش خانم سونگ مین هست
جولی:خوشحالم از اشناییتون میتونید وسایل هاتون را بزارید اتاق پایین و اماده بشید خیلی هم خودتون را تشته نکنید
سونگ مین:ممنون چشم
تهیونگ :خوب باید مراقب این خانمم باشی فهمیدی
سونگ مین:بله اقا
جولی:ای خدا من بگردم دورشون وایسا به دنیا بیان یه کاریی یادشوت بدم که کوکی بگه کجا این کارارو یاد گرفتن 😂
سوفیا:خدا کنم به ت نرن فقط،راسی چی میخاستی بگی بگو
جولی:سوفیا خااااله شدنت مبااااارک
سوفیا:چی میگییییی
یه جیغ بلندی کشید که کوکی پشت تلفن گفت سوفیا چی شده
سوفیا:کوکی واییییییی جولییییی
کوکی:جولییی چی چی شد حالش بد شده
سوفیا:ن بابا چی میگی دارم خاله میشم تهیونگم بابا شد
کوکی:خدایییی اویول اماده شو بریم خونشون
سوفیا:جولی ما اومدیم بای
جولی:باشه بابا بای
بعد از چند مین اومدن و سوفیا دوید اومد بغلم
جولی:اییی سوفیا بچمون ایییی ولم کن دیگه
سوفیا:وای خاک بر سرم انقد خوشحالم اصلا هواسم نبود واییی
جولی:نترس بابا
سوفیا:جولی حالا چند وقتت حست خودم رفتم تو ۵ ماه
جولی:دکتر گفت ۴ ماهته یعنی اون شب که منو گرفتن یه کوچولو داخل شکمم بود 🥺
سوفیا:هوف چه شب گندی بود اه راسی کو تهیونگ
جولی:از بس خوشحال شد گفت میرم برای تو خونه خرید کنم
کوکی:اوه اوه دارم میبینم دارم عمو میشم باید به اعضا خبر بدم دارن عمو میشن
جولی:مطمئنی
کوکی:اره خیلی خوشحال میشن
جولی:اوکی باش اگه خاستن بیان ادری خونه را بهشون بده
کوکی:باش حتما
کوکی زنگ زد بچه ها و از پشت تلفن تونستم صدای جیغ جین و جیمین و .... بشنوم از بسی خوشحال بودن و خودمم یهو اشک تو چشمام جمع شد چکید رو گونم
سوفیا:هی جولی ،گریه میکنی خر چرا
جولی:هیچی چیزی نیست صدای خوشحالی بچه هارو پشت تلفن شنیدم خوشحال شدم
سوفیا:من و کوکی میخایم از هفته دیگه شروع کنیم وسیله های دوقلومون را بگیریم تو کی میری برای جنسیت
جولی:ما چند روز دیگه یه ۳ روز دیگه معلدم میشه گفت احتمالش هست دوقلو باشه
سوفیا:جدیییی پس کارمون در اومد
جولی:اره ولی هنوز به تهیونگ نگفتم میخام خودم تنها برم برای جنسیت
سوفیا:اها
کوکی:خب جولی بچه ها دارن میان اینجا تهیونگ هم خرید هارو کرده داره میاد تو راه
جولی:بچه ها الان میان وای من هیچ کاری نکردم
این حرفو گفتم که تهیونگ وارد اتاق شد یه خانمی هم که کمی مسن میزد همراهش بود
تهیونگ:خی عقشم ایشون پرستار و خدمتکار جدید اسمش خانم سونگ مین هست
جولی:خوشحالم از اشناییتون میتونید وسایل هاتون را بزارید اتاق پایین و اماده بشید خیلی هم خودتون را تشته نکنید
سونگ مین:ممنون چشم
تهیونگ :خوب باید مراقب این خانمم باشی فهمیدی
سونگ مین:بله اقا
۳۶.۶k
۲۳ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.