🔹 او را ... (۱۹)
🔹 #او_را ... (۱۹)
🚫 حرفای مرجان رو هزار بار تو سرم مرور کردم ....
یعنی چی ؟؟؟
یعنی همه چی کشک ؟؟ 😣
مرجان میگفت تا همین جاشم زیادی خودمو علاف دنیا کردم!
میگفت باید سعی کنیم بهمون خوش بگذره وگرنه عاقبت هممون خودکشیه !
هممون گرفتار یه معضلیم :
#پوچی !
سرم داشت میترکید ...
احساس میکردم هیچی نیستم ...
احساس میکردم تا الان دنیا منو گذاشته بود وسط و نگام میکرد و بهم میخندید ...
خدا ....
گاهی برام سوال میشد که چرا منو آفریده ...
اما حالا فهمیده بودم کاملا بی دلیل ‼ ️
💠 ادامه در وب #از_جنس_خاک :
az-jense-khak.blog.ir/post/رمان-او-را-قسمت-نوزدهم/
🚫 حرفای مرجان رو هزار بار تو سرم مرور کردم ....
یعنی چی ؟؟؟
یعنی همه چی کشک ؟؟ 😣
مرجان میگفت تا همین جاشم زیادی خودمو علاف دنیا کردم!
میگفت باید سعی کنیم بهمون خوش بگذره وگرنه عاقبت هممون خودکشیه !
هممون گرفتار یه معضلیم :
#پوچی !
سرم داشت میترکید ...
احساس میکردم هیچی نیستم ...
احساس میکردم تا الان دنیا منو گذاشته بود وسط و نگام میکرد و بهم میخندید ...
خدا ....
گاهی برام سوال میشد که چرا منو آفریده ...
اما حالا فهمیده بودم کاملا بی دلیل ‼ ️
💠 ادامه در وب #از_جنس_خاک :
az-jense-khak.blog.ir/post/رمان-او-را-قسمت-نوزدهم/
۳.۰k
۰۸ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.